با بهترین کتابهای همینگوی آشنا شوید! ارنست میلر همینگوی را میتوان از برترین نویسندگان تاریخ ادبیات آمریکا دانست. خبرنگاری صلح طلب که در دوران جوانی خود مأمور صلیب سرخ شد تا آسیب دیدگان جنگ را به مناطق امن هدایت کند. جادوی قلم او تصاویر، صداها و حتی بوی جنگ و وقایع پس از آن را به راحتی به نمایش میگذارد. برنده جوایز پولیتزر ۱۹۵۳ و نوبل ۱۹۵۴، ارنست همینگوی از برجستهترین نویسندگان است.
او در سال ۱۸۹۹ در آمریکا به دنیا آمد، در دبیرستان نویسندگی را شروع کرد و خبرنگاری را به تحصیلات عالی ترجیح داد. قلم او سرشار از خاطراتش در جنگهای جهانی اول و دوم و جنگ داخلی اسپانیا است. ارنست همینگوی در جنگ جهانی اول به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در ایتالیا فعالیت کرد.
به گزارش خبرآنلاین، آنجا مجروح شد و در بیمارستانی با همسر آیندهی خود ملاقات نمود. بعد از بهبودی کامل، آن دو به فرانسه رفتند و همینگوی حرفهی خبرنگاری را در پاریس از سر گرفت. در آنجا با نویسندگان مشهوری چون گرترود استاین، جیمز جویس و ازرا پاوند آشنا شد که او را در نویسندگی هدایت کردند، اسکات فیتزجرالد نیز از بزرگترین تشویق کنندگان ارنست همینگوی بود.
در دوران جنگ داخلی اسپانیا، بارها به آنجا سفر کرد و از جمهوریخواهان حمایت کرد و به گفته بسیاری از منتقدین، ارنست همینگوی بهترین کتاب خود را در آن دوره نوشت. فعالیتهای او به عنوان خبرنگار تا جنگ جهانی دوم و کمی پس از آن ادامه پیدا کرد و در آشوب جنگ، به کوبا سفر کرد و مدتی را در آنجا سپری نمود. پس از بازگشت به ایالت آیداهو در آمریکا در سال ۱۹۶۰ دچار افسردگی و اضطراب شدید شد و در سال ۱۹۶۱ درگذشت. در فهرست زیر با پرطرفدارترین آثار ارنست همینگوی آشنا میشویم.
در صدر فهرست ما، «پیرمرد و دریا» قرار دارد. این رمان نه تنها جایزه پولیتزر را به ارمغان آورد، بلکه زمینهی دریافت جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۳ برای او فراهم نمود. پس بی شک از بهترین کتابهای همینگوی است. دوستی همینگوی با ماهیگیری به نام گرگوریو فوئنتس در کوبا باعث خلق داستان سانتیاگو شد.
سانتیاگو، ماهیگیر کوبایی سالخوردهای است که پس از یک دوره بدشانسی طولانی، بالأخره موفق به صید ماهی بزرگی میشود که بیشتر نمایانگر نبردی حماسی بین انسان و طبیعت است و در آن میتوان قدرت، اراده و عزم سانتیاگو را تماشا نمود. پیرمرد و دریا فراتر از یک داستان ساده ماهیگیری است.
این کتاب تأملی عمیق بر استقامت انسانی، شأن مبارزه و افتخاری است که میتوان در استقامت، حتی در برابر شکستهای اجتنابناپذیر یافت. نبرد سانتیاگو با ماهی نماد وضعیت کلی انسان است، به عبارتی مبارزه مداوم بشریت با چالشهای زندگی و گذر ناگزیر زمان را به نمایش میگذارد. نثر کوتاه و در عین حال تأثیرگذار همینگوی مابین کلمات، انتظار نگاه خواننده را میکشد. این رمان کوتاه نقطه شروع مناسبی برای کسانی است که تازه با همینگوی آشنا شدهاند.
الهام گرفته شده از تجربیات تلخ همینگوی در دوران جنگ جهانی اول، «وداع با اسلحه» یکی از بزرگترین رمانهای جنگی در تاریخ ادبیات است. در این روایت به بررسی عشق، فقدان و بیهودگی جنگ در قالب داستان یک رانندهی آمبولانس در جنگ جهانی اول در ایتالیا پرداخته میشود. نثر کوتاه و مؤثر همینگوی خشونت جنگ و لطافت عشق را بیسابقه به تصویر میکشد.
تصویرسازی او از وحشتهای غیرقابل انکار جنگ، زیبا و ترسناک است. لحن رمان انعکاسدهنده احساسات نسل گمشده (The Lost Generation) است. نسلی که در جنگ جهانی اول یا کمی پس از آن به بلوغ رسید. رابطه میان هنری جوان و پرستار بارکلی به عنوان تضادی ملموس با هرج و مرج اطراف، نگاهی به امید و ارتباط انسان با دنیایی که دیگر بیمعنا بنظر میآید، ارائه میدهد.
با این حال، همینگوی از واقعیتهای سخت زندگی دوری نکرده و پایان غمانگیز رمان بر اجتنابناپذیری فقدان تأکید میکند. وداع با اسلحه سرشار از ایجاز و طنز درآمیخته با جوهر قلم همینگوی است. همچنین وجود دو اقتباس سینمایی از این داستان زیبا، آنرا به یکی از بهترین کتابهای همینگوی مبدل ساخته است.
«زنگها برای که به صدا در میآیند»، یکی دیگر از داستانهای زندگی ارنست همینگوی در دوران جنگ داخلی اسپانیا است. او دست به قلم شد و اثری به یاد ماندنی از خود به جا گذاشت و نام آنرا از یکی از اشعار معروف جان دان «ناقوسها برای که به صدا در میآیند؟» گرفت.
رمان در زمان جنگ داخلی اسپانیا، روایتگر داستان رابرت جردن، یک دینامیتکار آمریکایی به همراه گروهی از جنگجویان چریکی است. جدال او بین حس وظیفهشناسی و عمق عاطفی او به ماریا، زن جوانی آسیب دیده از جنگ، به تصویر کشیده میشود.
تصویر همینگوی از جنگ در این رمان پیچیده و چندلایه است. فداکاری در مبارزه علیه فاشیسم را تأیید میکند، اما خشونت را تمجید نمیکند. داستان مملو از افتخار، ایثار و دشواریهای جنگ است. توانایی همینگوی در تلفیق شخصی و سیاسی، این داستان را نه تنها به یک رمان جنگی، بلکه به یک کاوش عمیق در وضعیت بشر تبدیل کرده است. روایت فشردهی رمان، همراه با مباحث فلسفی عمیق آن، تضمین میکند که این رمان به عنوان یکی از بهترین کتابهای همینگوی، هم برای علاقهمندان به ادبیات و هم برای خوانندگان عادی یک کتاب جذاب باقی بماند.
این اولین رمان ارنست همینگوی است که اغلب به عنوان رمان برجستهی نسل گمشده نیز شناخته میشود. «خورشید همچنان میدمد»، نارضایتی و بیهدفی دوران پسا جنگ جهانی اول را به تصویر میکشد. در این داستان با گروهی مهاجر به رهبری جیک بارنز همراه میشویم. روزنامهنگاری مأیوس که همراه با عدهای دیگر از پاریس به پامپلونا سفر میکند تا به تماشای مسابقات گاوبازی بپردازند. شخصیتهایی که با پیامدهای جنگ دست و پنجه نرم میکنند، به دنبال معنا و هدف در دنیایی هستند که دیگر آنرا نمیشناسند.
تصویر ارنست همینگوی از نسل گمشده همدلانه و در عین حال انتقادی است. در حالی که شخصیتها اغلب لذتطلب و خودخواه به تصویر کشیده میشوند، اعمال آنها پاسخی به آسیبهای جنگ و از دست دادن ارزشهای سنتی است. از بیگانگی، عشق ناکام و جستجوی هویت، موضوعات رمان با خوانندگان نسلهای مختلف همصدا میشود. استفاده همینگوی از دیالوگهای مختصر و توصیفات برجسته، خواننده را در محیط و مناظر، صداها و احساسات دنیای پس از جنگ غوطهور میکند.
سخنان ارنست همینگوی در این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۶۴ در شهر پاریس منتشر شد. شهری که نقشی حیاتی در شکلگیری هویت او به عنوان یک نویسنده ایفا کرد. با نگاهی مملو از لطافت طبع به سالهای جوانی خود در پاریس و همنشینی با نویسندگانی چون جیمز جویس، اسکات فیتزجرالد، ازرا پاوند، گرترود استاین و سایر چهرههای معروف، به یاد میآورد که در فقر و امیدواری، در کافهها مشغول به کشف و شکوفایی توانایی اصلی خود بود.
«پاریس جشن بیکران»، فراتر از یک خاطرات ساده است. چرا که حاصل خاطرات همینگوی از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۶ در پاریس است. خاطراتی که آنها را با دستنوشتههایی بار دیگر مرور میکند. او تصمیم گرفت آنها را بازنویسی و به صورت یک کتاب منتشر کند.
اما در نهایت مری همینگوی این کتاب را پس از مرگ او به چاپ رساند. با این حال به یکی از بهترین کتابهای همینگوی شناخته شد. این کتاب تصویری برجسته و حقیقی از زندگی یک نویسنده حرفهای را به تصویر میکشد. برای کسانی که پاریس را دوست دارند یا همیشه رویای نویسنده شدن را در سر میپرورانند، خواندن این کتاب ضروری است.
اگر بخت یار بوده باشد تا در جوانی در پاریس زندگی کنی، باقی عمرت را، هر جا که بگذرانی، با تو خواهد بود؛ چون پاریس، جشنی است بیکران.
«داشتن و نداشتن» از بهترین کتابهای همینگوی و تنها اثر اوست که در آمریکا روایت میشود. سه بخش متفاوت داستان به گونهای نوشته شده است که گویا در زمانهای متفاوتی به تصویر کشیده شدهاند. در این کتاب، ناخدا هری مورگان از روی ناچاری برای امرار معاش در دوران رکود بزرگ اقتصادی آمریکا، دست به قاچاق میزند.
کاوش رمان در شکاف میان داشتنها و نداشتنها به دنیای امروزی نیز مرتبط است و بینشهایی درباره تأثیر نابرابری اقتصادی و تبعیض طبقاتی بر افراد و جوامع را ارائه میدهد. هری مورگان تجسم پایداری و ابهامات اخلاقی است که به نحوی وضعیت انسانی را تعریف میکند.
توصیفات سخت و خشن ارنست همینگوی از جزایر کیوست و کارائیب، زمینهای غنی را برای وقایع رمان ایجاد میکند و خواننده را در مناظر، صداها و جو منطقه غرق میکند. داشتن و نداشتن اثری تاریکتر و اجتماعیتری نسبت به برخی دیگر از رمانهای همینگوی است. اما توانایی خودکاوی آن در روح انسانیت به همان اندازه جذاب است. جالب است بدانید اقتباس سینمایی آزادی از این کتاب توسط ناصر تقوایی با نام ناخدا خورشید نیز ایجاد شده است.
«مردان بدون زنان» سومین مجموعه داستانهای کوتاه اوست و به موضوعاتی چون تنهایی، مردانگی و پیچیدگیهای روابط انسانی میپردازد. در این رمان سرنوشت مردانی به تصویر کشیده میشود که محبت زنان زندگیشان از آنها دریغ شده و برای رفع این خلاء، به روشهای گوناگونی متوسل میشوند. این مجموعه، مهارت همینگوی در به تصویر کشیدن تنشهای ناپیدا بین مردان و زنان را نشان میدهد و آن را به یک کاوش تاثیرگذار در قلب انسان تبدیل میکند.
عنوان کتاب خود حس انزوا و جدایی عاطفی را القا میکند، موضوعی که در تمامی داستانها جریان دارد. شخصیتهای مرد همینگوی اغلب با آسیبپذیریهای خود دست و پنجه نرم میکنند و پشت نقاب استقامت، مقاومت و خوداتکایی پنهان میشوند. داستانها به دشواریهای ارتباط بین مردان و زنان میپردازند و اغلب ناگفتههای زیادی را باقی میگذارند، تا فرصت استنباط احساسات و تضادهای روانی را در اختیار خواننده قرار دهند. مانند اکثر داستانهای او، شاهد پیامدهای روانی جنگ بر شخصیتهای داستانها خواهید بود.
استفاده همینگوی از دیالوگ بسیار تأثیرگذار و پویاییهای روانشناختی تنها با چند کلمهی دقیق منتقل میشود. مردان بدون زنان یک کاوش عمیق در شکنندگی روابط انسانی است که موضوعات آن، مانند فاصلهی عاطفی و جستجوی ارتباط، برای خوانندگان امروزی نیز قابل درک است.
«برفهای کلیمانجارو»، خواننده را به سفری در زندگی نویسندهای به نام هری استریت میبرد. طی سیاحت در سرزمین پهناور آفریقا، هری به دلیل ابتلا به بیماری قانقاریا، خود را رو در رو با مرگی قریبالوقوع میبیند. هر داستان این کتاب، خواننده را به مکانهای مختلفی میبرد، از نقاط تیره و روشن انسانیت پرده برمیدارد و خواننده را در مورد معنای زندگی، مرگ و جستوجو برای معنا در زندگی به فکر فرو میبرد. اگرچه برفهای کلیمانجارو اول در مجله Esquire منتشر شد، این داستان کوتاه بعدها در قالب یک کتاب مستقل چاپ شد.
به گفته ارنست همینگوی: «انسان برای شکست آفریده نشده.» و داستان برفهای کلیمانجارو مثال بارزی از باور او به شکست ناپذیری بشریت است.
داستان «آن سوی رود میان درختان» شخصیت اصلی، کلنل ریچارد کنتول، الهام گرفته شده از دوست نزدیک ارنست همینگوی، کلنل چارلز لانهام در دوران جنگ جهانی دوم است. تمامی ویژگیهای کنتول؛ از جمله شجاعت، رهبری و حتی تجربیات و جراحتهای جنگی او برگرفته شده از لانهام است.
جنگ به تازگی تمام شده و کلنل کنتول با عارضهای قلبی دست و پنجه نرم میکند. در حالی که دست از امید شسته، روزهای آخر عمر خود را در ونیز ایتالیا سپری میکند. تا اینکه عاشق زنی به اسم رناتا میشود. محور اصلی داستان، انعطاف پذیری روح بشر و رابطهی بین این دو فرد است. مرگ و تأثیرات پس از جنگ به باور شخصیت اصلی داستان، زخمهایی دیر التیام هستند که انسان باید سالها آنها را با خود همراه داشته باشد.
سخن توماس جکسون، ژنرال حزب مؤتلفه آمریکا در جنگ داخلی، تأثیر بسیاری بر موضوعات داستان گذاشت:
بیایید آن سوی رودخانه، زیر سایهی درختان نفسی تازه کنیم.
«در زمان ما» اولین مجموعه داستانهای کوتاه و البته اولین موفقیت بزرگ ادبی او در بهترین کتابهای همینگوی است. داستانهایی از جنگ جهانی اول تا مبارزات نرم زندگی در غرب میانه آمریکا که تجربیات همینگوی را به نمایش میگذارد. همانند سایر آثار او، ردپای جنگ، مرگ و زندگی دیده میشود. اگر چه در وهله اول این داستانها بیربط بنظر میآیند، اما با پیشروی خواننده، حضور یک شخصیت در داستانهای مختلف، نگاهها را به سوی خود معطوف میکند که در سایر داستانهای کوتاه همینگوی نیز مکرر دیده میشود.
بیگانگی، نارضایتی و واقعیتهای سخت زندگی در کلمات این داستانها ملموس است. شخصیتهای همینگوی اغلب منزوی هستند و با درگیریهای درونی دست و پنجه نرم میکنند که بازتابی از مسائل گستردهتر اجتماعی زمانه است. زمان ما تنها یک مجموعه داستان نیست، بلکه کاوشی در روان انسان است که در آن از ترسها، خواستهها و تضادهای درونی ما بیان میشود.
مجموعاً آثار ارنست همینگوی مطالعاتی عمیق در ماهیت انسان است که با نثر او به جوهره خود میرسد. چه خوانندهای باتجربه در ادبیات کلاسیک یا چه خواهان ورود به دنیای ادبیات داستانی باشید، کتابهای همینگوی تجربهای بینظیر را ارائه میدهند. این آثار به موضوعاتی چون عشق، جنگ، شجاعت و وضعیت بشر میپردازند که همه در قالب روایتهایی که امروز هم به اندازه زمان انتشار اولیهشان جذاب هستند، به تصویر کشیده شدهاند.
توانایی همینگوی در انتقال احساسات عمیق با زبانی ساده، آثار او را برای بسیاری از دوستداران کتاب خواندنی میکند. شخصیتهای او اگر چه دارای نقص، اما قهرمان هستند. با خواندن یک رمان از همینگوی، شما تنها یک داستان نمیخوانید، بلکه با بخشی از تاریخ ادبیات تعامل میکنید که توسط یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم نوشته شده است. در نظر داشته باشید که این تنها بهترین کتابهای همینگوی بر اساس امتیازهای گودریدز است و بدون شک او کتابهای بیشتری نوشته است.
علاوه بر آن، زندگی نویسنده نیز داستانی است که ارزش روایت دارد: مردی که جنگهای بسیاری دید، عاشق شد و فقدان را تجربه کرد و به دنبال ماجراجویی، سراسر جهان را گشت. تجربیات و علاقهی او به گاوبازی، ماهیگیری در دریاهای عمیق و سافاریها در آثارش نمایان است و داستانهایش را با حسی مملو از اصالت و ماجراجویی غنی میسازد که بهندرت در نویسندگان دیگر یافت میشود.