عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - سالواتوره شیلاچی، مهاجم افسانهای تیم ملی فوتبال ایتالیا در جام جهانی 1990، دیروز در سن 59 سالگی به علت ابتلا به سرطان درگذشت. شیلاچی کمتر از سه ماه دیگر 60 ساله میشد ولی بخت بد و روزگار ناموافق مانع رسیدن این ایتالیاییِ محبوب و فراموشنشدنی به شصتسالگی شدند.
نام خانوادگی او اسکیلاچی بود ولی عاشقان فوتبال در ایران او را به نام شیلاچی میشناسند. دلیلش این است که در جام جهانی 1990، گزارشگران و مطبوعات ورزشی ایران به جای "اسکیلاچی" گفتند و نوشتند "شیلاچی". شاید اگر شیلاچی در جام جهانی 1990 بازی میکرد، تلفظ نامش در ذهن ما اصلاح میشد. چون گزارشگران فوتبال در جام جهانی 1990 باجو را باگیو تلفظ میکردند ولی چهار سال بعد شد باجو!
مرگ شیلاچی آن هم در این سن، هر کسی را که خاطرات جام جهانی 1990 را در خاطر دارد، غمگین میکند. او در تاریخ فوتبال ایتالیا مثل آذرخش بود. آذرخش عمر بلندی ندارد. لحظهای بیش نمیپاید ولی نورش چشمها را خیره میکند و بانگ بلندش شکوه و ابهت دارد.
شیلاچی هم در تاریخ بلند فوتبال ملی ایتالیا فقط یک ماه درخشید. از آغاز تا پایان جام جهانی 90. اما در آن یک ماه چنان خوب و بینظیر بود که هیچ کس او را فراموش نکرده. او با اینکه نتوانست ایتالیا را قهرمان جهان کند ولی جایگاهی نظیر پائولو روسی در بین دوستداران فوتبال ایتالیا دارد.
شیلاچی در 1 دسامبر 1964 در پالرمو به دنیا آمد. از هجده سالگی به باشگاه مسینا پیوست و 7 سال در این تیم توپ زد. عملکردش در تیم ضعیف مسینا بد نبود. در 219 بازی 61 گل زد. ولی آن قدرها هم خوب نبود که تیمهای دیگر فورا او را از مسینا بخرند. به تدریج به بلوغ رسید.
در 25 سالگی از مسینا به یوونتوس آمد. در 1989 پس از سالها بازی در مسینا، به بلوغ رسیده بود و کیفیتش چنان بود که مدیران یوونتوس او را به تیمشان آوردند. در فصل 89-1988 آقای گل سری آ شد و همین بالاترین دلیل برای جذب او از مسینا به یوونتوس بود.
شیلاچی اگر در جام جهانی 1990 نمیدرخشید، در بهترین حالت مهاجمی بود چند پله پایینتر از اولیور بیرهوف یا مهاجمانی از این دست. الان جز خورههای فوتبال، چه کسی میداند درسال 1972 یا 1982 یا سال 2002 چه کسی آقای گل لیگ فوتبال ایتالیا شده؟
بنابراین آقای گلی شیلاچی در سری آ در 1989 واقعهای نبود که او را در افکار عمومی فوتبالدوستان جهان نگه دارد. او به لحاظ کیفی یک مهاجم متوسط در فوتبال همان روز اروپا بود. با اینکه آقای گل سری آ هم شد، ولی اصلا در حد و اندازۀ مهاجمانی مثل رائول و کلینزمن هم نبود؛ چه رسد به بزرگترین بزرگان دنیای فوتبال.
هر چه بود، آقای گلی سری آ و حضورش در یوونتوس سبب شدند که ویچینی، مربی وقت تیم ملی ایتالیا، او را برای حضور در جام جهانی 1990 به تیم ملی ایتالیا دعوت کند. دو سال قبلتر هم ویچینی سرمربی ایتالیا بود ولی شیلاچی را برای جام ملتهای اروپا به تیم ملی دعوت نکرده بود.
در واقع شیلاچی در 25 سالگی اولین تورنمنت ملیاش را تجربه کرد. با این حال ویچینی برای جام جهانی 90 او را به عنوان مهاجم ذخیره میخواست. مهاجمان اصلی تیم ویچینی در آن جام ویالی و کارنواله بودند که در اولین بازی ایتالیا مقابل اتریش به میدان رفتند.
در آن بازی کارنواله فرصتهای متعدد گلزنی را از دست داد و عاقبت ویچینی در یک ربع پایانی مسابقه ناچار شد کارنواله را از زمین بیرون بکشد و شیلاچی را به جایش به میدان بفرستد. شیلاچی چند دقیقۀ پس از ورودش به زمین، سانتر ویالی را با یک ضربۀ سر محکم و دیدنی وارد دروازۀ گلر خوب اتریش کرد؛ گلری که تا آن موقع مقاومت زیادی کرده بود.
در بازی دوم ایتالیا مقابل آمریکا، ویالی هم مثل کارنواله در بازی اول، ضعیف عمل کرد و حتی ضربۀ پنالتی را از دست داد. اگرچه ایتالیا با گل جیانینی پیروز شد. حضور موثر شیلاچی در دو بازی نخست، در کنار نمایش ضعیف کارنواله و ویالی در گلزنی، سبب شد که ویچینی در بازی سوم مقابل چکسلواکی، شیلاچی و باجو را از آغاز در ترکیب تیمش قرار دهد.
در واقع پس از دو بازی، ویچینی فهمید با آن دو مهاجم اصلیاش به جایی نخواهد رسید. بنابراین شیلاچیِ ناشناخته برای مردم جهان و باجوی جوان را جانشین کارنواله و ویالی کرد؛ در حالی که ویالی، همه میدانستند، نورچشمی و سوگلی ویچینی بود.
القصه، در آخرین مسابقۀ گروهی در برابر چکسلواکی، شیلاچی یک گل تماشایی با ضربۀ سر زد و گل دوم را هم باجو با آن پابهتوپ دیدنیاش وارد دروازۀ چکسلواکی کرد؛ گلی که روبرتو باجو را به جهان فوتبال معرفی کرد. آن اولین بازی باجو در جام جهانی بود.
ایتالیا به لطف درخشش شیلاچی و باجو صدرنشین گروه شد و در یکهشتم نهایی به مصاف اروگوئه رفت. نیمۀ اول بازی بدون گل به پایان رسید چونکه اروگوئه جانانه دفاع میکرد. در نیمۀ دوم هم ایتالیا نمیتوانست دفاع اروگوئه را بشکند تا اینکه شیلاچی در یک لحظۀ کوتاه، که بوی گل هم نمیداد، از پشت محوطۀ جریمه با پای چپ چنان شوتی زد که ورزشگاه منفجر شد. توپ به شکل موزیشکل وارد دروازۀ اروگوئه شد و طلسم شکست. گل دوم را هم آلدو سرهنا زد و ایتالیا به مرحلۀ بعد رفت.
در یکچهارم نهایی، ایتالیا به مصاف تیم عالی ایرلند جنوبی رفت که مربیاش جکی چارلتون بود. تکگل ایتالیا را در آن بازی باز هم شیلاچی زد. البته شیلاچی یک گل دیگر هم زد که داور اعلام آفساید کرد. توتو یک ضربۀ کاشتۀ دوضرب هم زد که شوت سنگینش به زیر طاق دروازۀ پت بونر، گلر ایرلند، خورد ولی توپ گل نشد.
بعد از آن مسابقه، مارادونا گفت شیلاچی بهترین بازیکن این جام است چونکه در بازی ایرلند سه بار اقدام به شوتزنی کرد که دو بارش گل شد و یکبار هم توپ به تیر دروازه خورد.
خلاصه، ایتالیا با توتو (لقب شیلاچی) پیش میتاخت. ایتالیاییها در نیمهنهایی به پست مارادونا و یارانش خوردند. در این بازی هم شیلاچی و باجو میتوانستند ایتالیا را پیروز کنند ولی اشتباه فاحش ویچینی کار دست تیم ملی ایتالیا داد.
ویچینی در آستانۀ فینال، نورچشمیاش ویالی را به جای باجو به میدان فرستاد. با این امید که ویالی در بازی نیمهنهایی بدرخشد و در فینال هم بازی کند. در حالی که هیچ نیازی به این تغییر در خط حملۀ ایتالیا نبود زیرا زوج شیلاچی-باجو سه بازی عالی را پشت سر گذاشته بودند.
ایتالیا در نیمۀ اول با گل شیلاچی از آرژانتین پیش افتاد ولی در نیمۀ دوم برای اولین بار در آن جام دروازهاش باز شد. همین باعث شد که روحیۀ تیم به هم بریزد. ویچینی ویالی را بیرون کشید و باجو را به زمین فرستاد تا ایتالیا از لاک دفاعی خارج شود و شد. اما آرژانتین تیمی نبود که به این راحتی گل بخورد.
اشتباه دیگر ویچینی بیرون کشیدن هافبک بازیسازش جیانینی بود. و اینکه هر دو تعویضاش را بلافاصله پس از دریافت گل تساوی انجام داد و استرس خودش را به تیم تزریق کرد و تعویضی هم برای وقت اضافی باقی نگذاشت.
تلاش شیلاچی و بخصوص باجو در پنجاه دقیقۀ پایانی بازی (یعنی از دقیقۀ 70 تا دقیقۀ 120) به جایی نرسید و ایتالیا در ضربات پنالتی مقهور درخشش گویکوچهآ گلر افسانهای آرژانتین شد. ویچینی اگر جیانینی را از زمین بیرون نکشیده بود، میتوانست دروازهبان تیمش والتر زنگا را قبل از ضربات پنالتی تعویض کند؛ چراکه زنگا حدود پنج سال بود که حتی یک پنالتی را هم مهار نکرده بود ولی گلر دوم ایتالیا، استفانو تاکونی، پنالتیگیر بود.
شکست مقابل آرژانتین در خانه، و از دست رفتن فینال، برای بازیکنان و طرفداران تیم ملی ایتالیا بسیار تلخ بود. به قول شاملو: تلخ چون قرابۀ زهر. با این حال ایتالیا در بازی ردهبندی انگلیس را با گلهای باجو و شیلاچی شکست داد و شیلاچی هم با پنالتیای که مقابل پیتر شیلتون گل کرد، آقای گل جام جهانی 1990 شد.
پیروزی در بازی آخر، درخشش باجو مقابل انگلیس، آقای گلی شیلاچی و کسب عنوان سومی مسابقات، تا حدی از تلخی شکست مقابل آرژانتین کاستند.
در جام جهانی 1990 شیلاچی به عنوان بهترین بازیکن انتخاب شد. در پایان آن سال هم او در ردهبندی توپ طلا پس از لوتار ماتیوس قرار گرفت. دنیای فوتبال از آن پس منتظر درخشش شیلاچی در لیگ ایتالیا و بازیهای تیم ملی این کشور بود. ولی شیلاچی به شکل عجیبی پس از جام جهانی افت کرد.
در شرایطی که شیلاچی و باجو خط حملۀ یوونتوس را تشکیل میدادند و همه منتظر بودند درخشش چشمگیر آنها در جام جهانی، در سری آ هم تکرار شود، شیلاچی در لیگ ایتالیا اصلا در حد و اندازۀ شیلاچیِ جام جهانی بازی نمیکرد.
روبرتو باجو برای اینکه به او روحیه دهد، میگفت شیلاچی همان شیلاچی جام جهانی است ولی سایر بازیکنان بهتر از قبل شدهاند و شیلاچی هم باید بهتر از شیلاچی جام جهانی شود. ولی واقعیت این بود که توتو مثل آن یک ماه تاریخی نمیتوانست بازی کند.
برای همه این سوال مطرح شده بود که شیلاچی اصلی شیلاچی جام جهانی بود یا اینکه همین شیلاچی فعلی را باید نسخۀ اصلی بدانیم و جام جهانی یک اتفاق در زندگی شیلاچی بود؟ یک اتفاق خوشایند.
هر چه بود، شیلاچی اصلی شیلاچی جام جهانی نبود. ولی شاید شیلاچی یووه و اینتر را هم نتوان نسخۀ اصلی توتو اسکیلاچی دانست. شاید اگر او در مسینا یا یک تیم ردهپایین دیگر باقی میماند، بهتر میتوانست در لیگ ایتالیا بدرخشد.
شیلاچی سه سال در یوونتوس بازی کرد. از 1989 تا 1992. طی این سه سال 90 بار به میدان رفت و فقط 26 گل زد. در حالی که در جام جهانی 6 گل در 7 بازی زده بود و اگر ویالی پنالتی بازی با آمریکا را به او داده بود، او احتمالا 7 گل در آن 7 بازی میزد. بگذریم که در بازی اول فقط یک ربع در زمین بود و در بازی دوم هم به عنوان یار تعویضی وارد زمین شد.
پس از ناکامی در یووه، شیلاچی به اینترمیلان رفت. دو سال در اینتر بود و فقط 30 بار توانست بازی کند. در آن 30 بازی هم 11 گل زد. آمار او در یووه و اینتر نشان میداد که تقریبا در هر سه بازی یک گل میزند و این برای یک مهاجم نوک قابل قبول نبود.
اما نکتۀ مهمتر این بود که شیلاچی دیگر نمیتوانست خوب و موثر بازی کند. شاید اگر همان کیفیت جام جهانی را میداشت و در هر سه بازی یک گل میزد، اوضاع جور دیگری پیش میرفت.
خلاصه توتو اسکیلاچی در 1994 از اینترمیلان هم رفت و به جوبیلو ایواتا پیوست. یعنی از فوتبال ایتالیا به فوتبال ژاپن رفت. در سن سی سالگی. با این حال در جوبیلو ایواتا مثل مسینا دوران خوبی داشت. او سه سال در این تیم ژاپنی بازی کرد و در 86 بازی 56 گل زد و در 1997 با دنیای فوتبال وداع کرد.
شیلاچی در مجموع 417 بازی باشگاهی و ملی 154 گل زد. تماشاگرانی که بازیهای او را دیدهاند، اگر همۀ گلهایش را هم فراموش کنند، آن 6 گل جام جهانی 1990 را فراموش نخواهند کرد. آن ضربات سر تماشاییاش در دو بازی دیدنی ایتالیا مقابل اتریش و چکسلواکی، آن شوت استثنایی به اروگوئه و آن گل عجیب به ایرلند و آن ضربۀ چکشی مقابل گویکوچهآ را.
توتو اسکیلاچی از تابستان 1990 تا تابستان 1994 تلاش کرد همان شیلاچی جام جهانی شود. ولی وقتی از ایتالیا به ژاپن رفت، نشان داد که تقدیر خودش را پذیرفته است. او مثل وارطان بود که شاملو دربارهاش سروده است: یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت.
شیلاچی هم یک دم، حقیقتا یک دم در تاریخ فوتبال، درخشید و برای همیشه رفت. او مثل باجو نبود که حدود بیست سال در سطوح مختلف فوتبال ایتالیا و جهان درخشید. شیلاچی یک ماه و یک سال درخشید. یک ماه در جام جهانی، یک سال هم در فوتبال ایتالیا. همان سالی که آقای گل سری آ شد.
با رفتن شیلاچی از یوونتوس در 1992، رقیب او ویالی به یووه آمد و خوب هم بازی کرد در یوونتوس. حالا شیلاچی هم به ویالی پیوسته. ویالی در ژانویه 2023 به بیماری سرطان پانکراس از دنیا رفت، شیلاچی در سپتامبر 2024 به بیماری سرطان رودۀ بزرگ.
حالا دیگر برای کسی اهمیتی ندارد که شیلاچی و ویالی در جام 1990 دستشان به جام نرسید. زندگی مهمتر از فوتبال است. شیلاچی و ویالی هر دو متولد 1964 بودند و ای کاش بیشتر میزیستند. فارغ از اینکه در فوتبال چه افتخاراتی نصیبشان شد و چقدر گل زدند و چند بار پیروز شدند یا شکست خوردند. عمر روبرتو باجو دراز باد!