منبع: نیویورکتایمز
تاریخ انتشار: 8 اکتبر 2024
میزبان گفتگو: اِزرا کلین
مهمان: فرانکلین فوئر
مترجم: لیلا احمدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
عصر ایران/ ترجمه: [م. فرانکلین فوئر (نویسنده و تحلیلگر ارشد نیویورکتایمز)، دیپلماسی دولت بایدن در خاورمیانه را از هفت اکتبر تاکنون کاویده و به آناتومی شکست رسیده است. تلاش استراتژیکِ ایالات متحده چه ابعادی دارد و چرا نتوانسته از حجم تلفات گسترده در منطقه بکاهد؟» گپوگفتِ مفصل دو روزنامهنگار ارشد نیویورکتایمز، ازرا کلین و فرانکلین فوئر، حول چراییِ این پرسش است و به کاوش در زوایای واقعۀ هفت اکتبر و رخدادهای متعاقب آن پرداخته است. چه شد که چنین جدالی درگرفت؟ موضع کاخ سفید چه بود؟ بازیگران سیاسی چه کردند و چه بر سر مردم منطقه آمد؟
شایان ذکر است که مقالات ترجمهشده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است و انتشار آن در این تارنما با هدف نوع نگاه از بیرون به موضوع است و نه تایید مواردی که می تواند در حد حدس و گمان گوینده باشد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ازرا کلین: میخواهم از چند بازیگر دیگر سخن به میان بیاورم. حزبالله از 8 اکتبر موشکپراکنی را آغاز کرد، ولی در گزارش شما اشارهای به این همراهی و پیوستگی نشده. گویا ناراحت است که چرا بیش از حماس افتخارآفرینی نکرده و برای چنین تهاجم غیرمترقبهای آماده نبوده. در این برهه، اخبار زیادی در مورد تهاجم اسرائیل به لبنان و پنجهدرافکندن با حزبالله شنیدهایم. کمی از حالوهوای حزبالله در اوایل جنگ غزه بگویید.
فرانکلین فوئر: حسن نصرالله از جریان 7 اکتبر مطلع شد و شکی نیست که از مشروعیتزداییِ اسرائیل و سرافکندگی این دولت شادمان بود؛ از سویی انتظار نداشت که در جریان قرار نگرفته باشد، چون امیدوار بود روزی بهنحویمشابه، نقشۀ حماس را اجرا کند و میدانست که دیگر هرگز نمیتواند پا به چنین میدانی بگذارد، چراکه اسرائیل برای چنین حملهای آمادگی خواهد داشت. نصرالله از سمت متحدان و هواداراناش در مضیقه قرار داشت و باید نشان میداد که او هم مایل است در مواجهه با چنین فرصتی قد علم کند و این شد که آرامآرام موشکپراکنی به شمال اسرائیل را آغاز کرد. حملات حزبالله بردبار و تعدیلشده بود، زیرا میدانست که سیاست کلان لبنان، اشتهایی به جنگ ندارد. آسیبهای جنگ 2006 کماکان باقی است و لبنان نمیتواند به جنگ بازگردد. بنابراین از دید آنها این راه باید مرحله به مرحله پیموده میشد. نصرالله برای درهمکوبیدن اسرائیل قدم در راه خطیری نهاده بود؛ خیلیها با وقوع کشته و بیخانمان میشدند و او نمیتوانست با تمام قوا بجنگد.
[م. «جنگ 2006 لبنان»، معروف به «جنگ ۳۳ روزه»، «جنگ دوم لبنان» و «جنگ تموز»، بین ارتش اسرائیل و حزبالله لبنان درگرفت و دامنۀ آن به شمال اسرائیل و سراسر لبنان کشیده شد. جنگ با مداخلۀ شورای امنیت سازمان ملل پایان یافت. ایران، سوریه و یمن حمایت خود را از حزبالله اعلام کردند و اتحادیۀ عرب، اردن و مصر از اسرائیل حمایت کردند. مجامع صلح بینالمللی خواستار آتشبس برای جلوگیری از افزایش شمار تلفات غیرنظامی بودند. 131 سرباز و 44 شهروند اسرائیل، 500 سرباز حزبالله و بیش از 1000 شهروند لبنانی در خلال جنگ جان خود را از دست دادند. (منبع: بریتانیکا، جنگ لبنان)]
ازرا کلین: شما در گزارشتان اشاره میکنید که نصرالله از سمت متحدان و هواداراناش در مضیقه قرار دارد. فکر نمیکنم سیاست حزبالله بهخوبی درک شده باشد، چون گاهی از آن بهعنوان گروهی تروریستی صحبت میشود و گاهی هم خریدار سیاستهای ایران در لبنان تعریف میشود. شما حزبالله را چگونه توصیف میکنید؟
فرانکلین فوئر: بحث از نوعی ارتش، گروه مذهبی و سازمان شبهدولتی است که بخش وسیعی از لبنان را اداره میکند و خریدار سیاستهای ایران است. حزبالله، میانجی و هماهنگکننده است. ازسویی سعی میکند اهداف بلندمدتِ ایدئولوژیک و تئوکراتیکاش را پیش ببرد و ازسوی دیگر میکوشد در جامعۀ لبنان مشروعیت داشته باشد.
ازرا کلین: این ذهنیت وجود دارد که همۀ این بازیگران یعنی حماس، حزبالله و حوثیها به دستور مستقیم ایران کار میکنند. با این حال، گزارش شما به این موضوع نپرداخته. پیشتر اشاره کردید که نصرالله اطلاعی از حملۀ حماس ندارد و مینویسید که بعد از اینکه حزبالله شروع به پرتاب موشک کرد، «برت مکگورک» (مشاور ویژۀ کاخ سفید و از مذاکرهکنندگان ارشد آمریکا دربارۀ برجام) از کانال مذاکرات مخفی، پیامی دریافت کرد که نشان میداد پیوسته با ایران در ارتباط است. آنها میخواستند کاخ سفید بداند که با ورود حزبالله به جنگ مخالفاند و تلاش میکنند تنشها را بخوابانند. آیا چنین است یا باید آن را بازی دوگانۀ ایران پنداشت؟ در مقالۀ شما بهنظر میرسد ایران خواهان تشدید تنش نیست. آیا گزارش شما، نقش ایران و مطالباتاش را جور دیگری جلوه میدهد؟
فرانکلین فوئر: همانطور که میدانیم ایران آرزوی نابودی اسرائیل را دارد و دشمن قسمخوردۀ آمریکا است، اما هرگاه درمییابد که جهان موضع مخاطرهآمیزی به خود گرفته، به ایالات متحده پیام میدهد و اهدافش را روشن میکند. رویدادی که به آن اشاره میکنید، چهار روز پس از 7 اکتبر است و اسرائیل نشانهها و شواهدی داشت مبنی بر این که حزبالله در شرف پرتاب موشک و جدالی بزرگ علیه اسرائیل است. میدید که ایران هم به ارسال تاکتیکیِ پیغامهای رادیویی روی آورده که نشانهای روشن از اجماعی استراتژیک در حوالی مرز اسرائیل است. درنتیجه به صرافتِ حملۀ پیشگیرانه علیه حزبالله میافتند. چهار روز پس از 7 اکتبر، دیگر شاهد چارچوب استراتژیک در گفتار و رفتار طرفین نیستیم. صرفاً احتمالاتی در کار است و ازآنجاییکه سیگنالهای ارتباطیِ پیش از 7 اکتبر را از دست دادهاند، در خوف و رجاء به سر میبرند. مصمماند که دیگر اجازه ندهند چنین اتفاقی، اینبار در قالبِ حملۀ حزبالله رخ دهد. بنابراین کاخ سفید را خبردار میکنند که ما در شرف حمله هستیم. ایالات متحده اطلاعات را بررسی میکند، اما ماجرا را از منظر اسرائیل نمیبیند.
ازرا کلین: مکگورک پیغام ایرانیها را دریافت میکند که میگویند: «ما موافق نیستیم حزبالله در این برهه به اسرائیل حمله کند و دولت آمریکا هم پیغام را به اسرائیلیها منتقل میکند. 11 اکتبر فرا میرسد و آنها در یکقدمیِ حملهاند که هواپیماهای نظامی مشکل پیدا میکنند. فقط چند دقیقه با حمله فاصله دارند و ظاهراً یکی از نشانههای آشکاری که آن روز داشتند، این بود که به نظرشان آمده بود پاراگلایدرهایی را میبینند با رفتاری شبیه به پاراگلایدرهای حماس در هفت اکتبر که این بار از جنوب لبنان نزدیک میشوند. مقامات اسرائیل با کاخ سفید تماس میگیرند و میگویند: «پاراگلایدرها به سمت اسرائیل در حرکتاند.» پس از رهگیری و بررسی دقیق، معلوم میشود که چنین نیست و پرواز جمعیِ پرندگان را با پاراگلایدر اشتباه گرفتهاند. دست بر قضا، همین حواشیِ کوچک، چهار روز پس از 7 اکتبر از بهراهافتادنِ جنگی وسیعتر جلوگیری میکند. پشتیبانی آمریکا در این مورد بسیار مهم است. همانطور که میگویید، ایران نابودی اسرائیل را میخواهد و فکر نمیکنم کسی شکی در این مورد داشته باشد. آنها با اسرائیل دشمنی دیرینه دارند. دولت بایدن با وقوف به تبعات تشدید درگیری، موضع صریحی میگیرد و آرایش ناوهای جنگی را تغییر میدهد تا روشن کند که اگر تلاشهای قابلتوجهی با هدایت ایران برای حمله به مرزهای شمالی صورت گیرد، آنها دیگر با اسرائیل طرف نیستند، بلکه با آمریکا میجنگند. میتوانید در مورد نقش دولت بایدن، حمایت مالی ایالات متحده در تغییر موازنۀ قدرت و تهدیدی که حزبالله یا ایران را در آن برهه به واهمه انداخت، توضیح بدهید؟
فرانکلین فوئر: دولت آمریکا گروههای حاملِ تسلیحات نظامی را به منطقه فرستاد و شروع به تمرین رویارویی با ایران در قالب رزمایشهایی موسوم به «بلوط عرعر» کرد. آمریکا میخواست به ایران نشان دهد که تشدید تنش، هزینۀ سنگینی در پی دارد. آنها پس از 7 اکتبر به همین سیاق عمل کردند و فکر میکنم این سیاست، برای ایران و حزبالله، تأثیری بازدارنده و معنادار داشت. آنچه گفته شد، فقط گوشهای از سیاستورزیهای ایالات متحده است و به آغاز بحران تا 11 اکتبر برمیگردد. بایدن خیلی بیپرده به نتانیاهو گفت: «اگر حزبالله پیشدستانه حمله را آغاز کند، با شما هستیم، ولی اگر پیشگیرانه به حزبالله حمله کنید، خودتان هستید و بس.» این پیامی است که بایدن سال گذشته، بارها به اسرائیل فرستاد و از مهمترین اهرمهای بازدارندۀ دولت بود تا از درغلتیدن به جنگ منطقهای که ایالات متحده مصمم به اجتناب از آن است، بپرهیزد.
ازرا کلین: حرف شما این است که دولت بایدن در مواجهه با چنین رخدادی، دستورکاری استراتژیک ارائه میکند که حاملِ مجموعهای از تنشها است. دولت میخواهد کاملاً از اسرائیل حمایت کند، بهویژه از شروع ماجرا که حماس بهنحوی هولناک به اسرائیل حمله کرد. میخواهد از بروز جنگ منطقهای در منطقه اجتناب کند. میخواهد گروگانها را آزاد کند و درعینحال واقف است که هر راهکار درازمدتی برای تأمین امنیت اسرائیل، در گرو قرارداد صلح و توافق برای تعیین سرنوشت فلسطینیها است. دولت در پی ایجاد چشماندازی سیاسی است که به درد فلسطینیها هم بخورد و قصد دارد توافق عربستان را احیا کند. اهداف سیاسی دولت بهاجمال در همین موارد میگنجد؛ اهدافی که شاید با یکدیگر همخوانی نداشته باشند.
فرانکلین فوئر: همینطور است و سؤالی که از مقامات اسرائیلی پرسیده میشود، این است که: «راه گریز از این جنگ چیست؟ آیا پاسخ کوبندۀ شما به اشغال مجدد غزه نمیانجامد؟ این همان نتیجۀ هولناکی نیست که به نظر میرسد حتی اسرائیلیها نیز آمادگی مواجهه با آن را ندارند؟ آیا راهکار شما به تقویت و پایاییِ شبهنظامیان نمیانجامد؟ پنج تا شش ماه گذشته را صرف تنظیم گزارشِ هفت اکتبر کردم و زمان زیادی را با دیپلماتها گذراندم. قرارگرفتن در حباب دیپلماسی شگفتآور است. دیپلماتها اساساً برای خوشبینبودن حقوق میگیرند و وقتی سؤال تکاندهندۀ «جنگ چگونه به پایان میرسد؟» مطرح میشود، بلافاصله شروع به تشریح طرحهای پیچیده و چشماندازهای مفصل میکنند که نشان دهند چگونه میتوان دنیای بهتر و مابهازایی برای این جدال پدید آورد؟
آنها میدانند که در آغاز جنگ باید دلخوش به پیروزیهای کوتاهمدت باشند ولی میکوشند تا ابعاد و دامنۀ برنامههای تهاجمی اسرائیل را کاهش دهند تا غزه فقط در احاطۀ نظامیان نباشد و بتوان به جایی رسید که راهی برای بازسازی غزه وجود داشته باشد و دولتی بهتر روی کار بیاید که بتواند توافق عادیسازیِ روابط با عربستان سعودی را به جریان بیندازد. فکر میکنم بهترین پاداش، غایت و دستاورد برای ایالات متحده، اسرائیلیها و فلسطینیها همین باشد؛ تشکیل کشور فلسطین و امیدبخشیدن به بازماندگانِ جنگ.