عصر ایران ؛ امیرحسین تیموری* - در شرایطی که کمتر از شش هفته به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در ششم نوامبر باقی مانده است، اندیشه نومحافظه کاری که حدود یک دهه سیاست های داخلی و به ویژه خارجی آمریکا را تحت تاثیر قرار داد به گونه ای عجیب در حاشیه سیاست آمریکایی مشق می کند و در بهترین حالت از عمق آکادمیک و سیاسی به سطح حرکت های عوامانه میل کرده است.3
در حالی که بیل کلینتون کماکان برای باراک اوباما در کارزار انتخاباتی تبلیغ می کند از بوش و چنی و 18 نومحافظه کاری که در سال 1998 نامه حمله به عراق را خطاب به بیل کلینتون نوشتند و در همان سال ها پروژه "قرن جدید آمریکایی" را بنیان نهادند، نه تنها خبری در حمایت از میت رامنی نیست بلکه حتی برخی چون ویلیام کریستول برخی از سخنان کاندیدای جمهوریخواهان را احمقانه و کودکانه می خوانند.
این پنج آموزگار فکریداستان تکوین نومحافظه کاری آمریکایی اگرچه به دهه ها پیش باز می گردد اما نوشته های الن بلوم، نورمن پودهورتز و اروین کریستول تروتسکیست در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 موج جدید نومحافظه کاری آمریکایی را که تلفیقی از گرایشات روشنفکری و سیاسی تحول یافته و آمریکایی شده نحله هایی از جریان چپ آمریکایی بود را شکل داد.
این اندیشه در دهه 1980 و در دوران ریگان بسط و عمق بیشتری یافت، در دوره کلینتون دوران کمون آکادمیک را از سر گرفت و نهایتا با راه یافتن بوش پسر به کاخ سفید ایدئولوژی نومحافظه کاری سرانجام از پس چند دهه کمون تشکیلاتی و کار فکری وارد ساختارهای سیاسی واشنگتن شد.
نومحافظه کاران در اندیشه فلسفی تحت تاثیر مکتب لئو اشتراوس-فیلسوف یهودی آلمانی، در اندیشه سیاسی و اجتماعی متاثر از الن بلوم و اروین کریستول، در خاورمیانه شناسی تحت تاثیر برنارد لوئیس-مورخ یهودی بریتانیایی و در سیاست خارجی اولیه متاثر از جین کرک پاتریک بودند.
نومحافظه کاری با توجه به ریشه های چپ برخی از نخستین پدران فکری اش همچون اروین کریستول در واقع اندیشه ای التقاطی بود و به شدت لباس ایدئولوژیک برتن کرد. نکته جالب اما پی بردن به ریشه علاقه وافر و ایدئولوژیک نومحافظه کاران به اسرائیل و قوم یهود از طریق شناخت ریشه های قومی و مذهبی معلمان فکری ایشان است به گونه ای که از چهار متفکر یاد شده دو تن یعنی اشتروس و لوئیس یهودی زاده و به شدت به آرمان و حراست از اسرائیل متعهد بودند.
ماجرای عراق و کمال یک پروژه فکریدر ابتدای دهه 1980 و با روی کارآمدن ریگان، جین کریک پاتریک معمار سیاست خارجی جمهوریخواهان و نومحافظه کاران در آن دهه شد.
وی که از سیاست حقوق بشری کارتر انتقاد می کرد و این سیاست را موجب غلتیدن برخی از متحدان آمریکا به سمت کمونیسم می دانست توصیه به گذار آرام به سوی دموکراسی در دیکتاتوری های متحد آمریکا کرد و نوشت که اگرچه وظیفه آمریکا گسترش دموکراسی در هر زمانی است اما رشد درونی دمکراسی در هر کشوری نیاز به دهه ها کار دارد.
پال ولفویتز که بعدها معمار جنگ عراق لقب گرفت و از شاگردان برجسته اشتروس و لوئیس بود با ایده کرک پاتریک مخالفت کرد و از تیم سیاست خارجی ریگان که شامل دونالد رامسفلد نیز می شد جدا شد و تحت تاثیر آموزگارش اشتراوس -که از دست نازی ها به آمریکا مهاجرت کرده بود- ایده مخالفت اخلاقی محض با دیکتاتوری ها را مطرح کرد.
در دوران بیل کلینتون که نومحافظه کاران به شدت منتقد آن دوران بودند پروژه قرن جدید آمریکایی توسط رابرت کیگان و ویلیام کریستول در 1997 کلید خورد. کانون این پروژه سقوط صدام و سپس آغاز دومینوی تغییرات دیگر در خاورمیانه بود.
این پروژه زمانی کلید خورد که نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و در آن دهه صدام هنوز تهدید شماره یک برای منافع اسرائیل بود. یک سال پس از آغاز پروژه قرن جدید آمریکایی، قانون آزادسازی عراق در کنگره جمهوریخواه تصویب شد و سپس نامه 18 امضایی معروف ژانویه 1998 نومحافظه کاران به بیل کلینتون منتشر شد. نومحافظه کاران در این نامه سیاست های آمریکا در قبال صدام را به شدت نکوهش و خواستار حمله و ساقط کردن صدام شدند.
با گذر زمان و آغاز عصر بوش پسر و رخ داد حملات 11 سپتامبر نومحافظه کاران فرصتی تاریخی برای عملیاتی کردن آرمان های ایدئولوژیک اما خام شان(همچون گسترش دموکراسی از طریق مداخله نظامی، برپایی امپراطوری آمریکا، تضمین امنیت اسرائیل، گسترش ایده های آخرالزمانی مسیحیت رادیکال پروتستان یا مسیحیان صهیونیست در سیاست خارجی) پیدا کردند. بدین سان "دکترین بوش" شکل گرفت. همان پال ولفویتز که منتقد سیاست های عصر ریگان و نیز کلینتون بود در کنار برنارد لویس در سپتامبر 2003 و در کمپ دیوید، بوش را برای حمله به عراق ایدئولوژیزه کرد و بدین سان حمله به عراق یا کمال پروژه نومحافظه کاری آمریکایی آغاز شد.
پایان عصر طلایی و عوامانه شدن اندیشه نومحافظه کاریاشغال عراق همزمان هم اوج عملیاتی شدن آرمان های نومحافظه کاران و هم آغاز افول آن بود. تحلیل های اشتباه نومحافظه کاران در آغاز جنگ دردسرهای فراوانی را برای بوش در نخستین سال های اشغال عراق رقم زد اما بوش در سال 2006 با بازگشت به اندیشه جمهوری خواهان سنتی همچون کالین پاول و گسیل نیروهای فراوان به عراق موج خشونت ها را مهار کرد.
رامسفلد و ولفویتز در آغاز جنگ به اشتباه معتقد بودند که نیازی به حضور فراوان نیرو در عراق نیست و عراق به واسطه وجود نفت به سرعت پروسه بازسازی را آغاز خواهد کرد. در واقع ادبیاتی که در میانه های دوران دوم بوش پسر آغاز و به ادبیات پایان امپراتوری و هژمونی آمریکا معروف شد، نه پایان هژمونی آمریکا که آغاز پایان هژمونی فکری و سیاسی نومحافظه کاری در فضای سیاسی واشنگتن بود.
با آغاز دوران باراک اوباما عصر یکجانبه گرایی و ایده ایجاد و حمایت از دموکراسی از طریق مداخله نظامی که یکی از ستون های فکری نومحافظه کاران بود دیگر به سر آمده بود. در سیاست داخلی نیز نومحافظه کاران به طور خاص و جمهوریخواهان به طور عام نیز نتوانستند چهره ای ملی ظاهر کنند تا دموکرات ها را به چالش بکشد و تحرکات آنها صرفا محدود شده به حرکت های عوامانه اجتماعی همچون تی پارتی و نیز برخی نوشته ها در نشریاتی چون ویکلی استاندارد و کامنتری. دیگر خبری از ایده های پرسر و صدایی چون "قرن جدید آمریکایی" و برپایی "امپراطوری ای که خورشید در آن غروب نمی کند" نیست.
*تحلیل گر مسائل سیاست خارجی
پی نوشت:1) 18 نومحافظه کاری که نامه به بیل کلینتون را امضا کردند از این قرارند؛ ویلیام برنت، ریچارد آرمیتاژ، الیوت آبرامز، پال دوبریانسکی، جان بولتن، فرانسیس فوکویاما، زلمای خلیل زاد، رابرت کیگان، جفری برگنر، پیتر رادمن، ریچارد پرل، ویلیام کریستول، وین وبر، ویلیام اشنایدر، دونالد رامسفلد، جیمز وولسی، رابرت زولیک، پال ولفویتز
2) در یادداشت اول به اشتباه، تاریخ انتشار نامه نومحافظه کاران سال 1996 ذکر شده که 1998 درست است. همچنین تاریخ پیروزی بیل کلینتون بر بوش پدر 2008 ذکر شده که 1992 درست است.