یکی از فانتزیام همیشه این بوده که توی سیستم عامل ویندوز یک مشکل پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من ، دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخر عمرش ، خونه ماشین پول همه چی میدم بهت . . .
منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم : خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم !
تـا حـالا دقت کـردین چـرا به لوک میگن خوش شانس؟
.
.
.
چون همیـشه فانتزیاش به حقیقت تبدیل میشنو تـو افق محـو میـشه
الان داشتم از دم یه قلیون سرا ر د میشدم خیلی حسودیم شد بهشون همه خوشحال بودن
نامردا به فانتزیشون رسیده بودن همه توو دود محو شده بودن لامصب افقی بود واسه خودش
یکی از فانتزیام اینه که: اسم بابا رو بنویسم واسه کنکور بعدش هی بهش بگم: درس بخون !!
یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم "رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن!
یکی از فانتزیام اینه: یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ "زنده می خوامش”…
منبع:
وبلاگ محو در افق