عصر ایران؛ سواد زندگی - ما آدم ها، دو دنیا داریم: دنیای واقعی که در آن زندگی می کنیم و دنیایی که در فکر و آرزوی ماست.
دنیای واقعی مفهوم کاملاً مشخصی دارد: همین فضایی که در آن با همه خوب و بدش روزگار می گذرانیم.
دنیای دیگری هم وجود دارد که تشکیل شده است از:
-آدم هایی که دوست شان داریم
-کارهایی که دوست شان داریم
-باورهایی که دوست شان داریم
-محیطی که دوست اش داریم
و به طور خلاصه از "فهرست علاقه مندی های ما".
در نظریه انتخاب دکتر ویلیام گلاسر، به دنیای درونی فوق ، "دنیای مطلوب" یا "دنیای کیفی" گفته می شود.
دنیای مطلوب در ابتدای زندگی شکل می گیرد و رفته رفته بزرگ تر می شود: وقتی مادر به کودک محبت می کند، به عنوان اولین فرد، وارد دنیای مطلوب کودک می شود یا وقتی از پدرش درباره مذهب تعاریف خوب می شنود، مذهب هم به دنیای مطلوبش می رود یا زمانی که کتابی درباره دموکراسی می خواند و به این باور می رسد که دموکراسی بسیار می ارزد، این مفهوم هم به دنیای مطلوبش می رود و ... .
ممکن است در گذر زمان، برخی عناصر از دنیای مطلوب انسان ها خارج شوند و برخی دیگر بدان راه یابند. مهم این است که همه ما، دنیای مطلوب خودمان را داریم که کاملاً اختصاصی است و دنیای مطلوب هیچ دو نفری عیناً مثل هم نیست (هر چند می تواند مشابهت هایی هم داشته باشد.)
ما همواره در حال مقایسه دنیای واقعی و دنیای مطلوب خودمان هستیم. هر گونه ناسازگاری بین این دو دنیا، می تواند ما را ناخشنود کند. مثلاً کسی که در دنیای مطلوب خود، همسرش را فردی مهربان، خونگرم، عاشق پیشه، دست و دل باز، یاری دهنده و ... تصور می کند ولی در دنیای واقعی می بیند که او نه تنها مهربان و خونگرم نیست بلکه به شدت خسیس و تنبل هم هست، دچار ناخرسندی می شود.
این ناخشنودی اولیه، امری طبیعی است و حتی لازم. اگر ناخشنودی های بشر نبود، هیچگاه به فکر حل مسأله و بهبود اوضاع نمی افتاد و ما احتمالاً هنوز در غار زندگی می کردیم!
مهم نحوه مواجهه با تضاد بین دنیای واقعی و دنیای مطلوب است.
همه ما تجربه کرده ایم (درست مانند اجدادمان) این است که فاصله بین دنیای واقعی و دنیای مطلوب ، همواره وجود دارد. تلاش ما برای پر کردن این فاصله، تمام زندگی ما را پر می کند. همین که وقتی انسان تلاش می کند و می بیند که به سمت دنیای مطلوب در حال حرکت است، حالش خوب می شود.
انسان هایی که تلاش نمی کنند یا تلاش هایشان غیر اصولی یا غیر مفید است، بیشتر از دیگران در معرض ناخرسندی از زندگی هستند.
این افراد دو راه بیشتر ندارند:
1 - بهسازی تلاش ها: بدین گونه که با استفاده از تجربیات دیگران، مطالعه و افزایش سواد زندگی و اصلاح روش ها ، مسیر های دیگر را نیز بیازمایند. لازم است بدانیم علت بسیاری از شکست های ما، تکرار روزمرگی هایی است که گویی برایمان عادت شده است. خیلی از ما، فراموش کرده ایم که آزمودن راه هایی که قبلاً آزموده ایم، به نتایج تکراری منجر می شود. باید شجاعت و ریسک را وارد زندگی کرد.
2 - اصلاح دنیای مطلوب: گاهی اوقات، بنای دنیای مطلوب ما بسیار آرمانگرایانه است. بنابراین شاید لازم باشد، گاه دنیای مطلوب مان را بازنگری کنیم و از بعضی مطلوب های دست نیافتنی چشم بپوشیم. با این کار، مهم ترین چیزی که به خود هدیه داده ایم ، رضایت بیشتر از زندگی است.
دنیای مطلوب را به عنوان یک "کلیدواژه" به خاطر بسپارید و از آن به عنوان یک "شاه کلید" در زندگی فردی و روابط تان با دیگران و نیز در تحلیل رفتارها استفاده کنید.
نکته مهمی در نظریه انتخاب وجود دارد که اگر همین یک نکته مورد توافق همه انسان ها قرار گیرد، بخش مهمی از جنگ ها و اختلافات به پایان می رسند: «تو نمی توانی دیگران را تغییر دهی، تو فقط می توانی به آنها اطلاعات بدهی و آنها هم می توانند انتخاب کنند.»
با این اوصاف، اگر دوست دارید کسی، کار یا رویکردی را دنبال کند که بدان تمایل دارید، روش های تحمیلی هرگز میسر نخواهند شد. حتی در بسیاری از اوقات، تشویق هم تا جایی کارساز است که ادامه داشته باشد و مدتی بعد از تشویق، اثر آن نیز از بین خواهد رفت.
زیربنایی ترین کار این است که گزینه مورد نظر را در دنیای مطلوب فرد قرار دهیم. نمونه بارز آن را می توان در بهبود وضعیت درسی دانش آموزان در درسی سراغ گرفت که بین معلم و دانش آموزانش ، رابطه دوستانه ای قرار دارد. در واقع، وقتی معلم در دنیای مطلوب دانش آموز قرار می گیرد، آنچه تدریس می کند هم در دنیای مطلوبش قرار خواهد گرفت.
یا یک کارفرما می تواند با دوستانه کردن محیط کار ، محیط و کار را در دنیای مطلوب کارمندانش قرار دهد یا به آنها گوشزد کند که کاری که می کند چقدر اهمیت دارد. "دارن هاردی" در کتاب "اثر مرکب" داستان کارفرمایی را تعریف می کند که با اندکی وقت گذاشتن با کارگرانش و خوش و بش کردن با آنها توانسته بود کیفیت کار، بهره وری و سودآوری شرکت اش را به طرز قابل ملاحظه ای افزایش دهد.
بسیار شنیده ایم که می گویند پدر و مادر باید با فرزندان خود دوست باشند. این توصیه قدیمی - که عمری به مراتب بیشتر از نظریه انتخاب دارد - به همین نکته مهم اشاره می کند زیرا بدترین فاجعه تربیتی در روابط فرزندان و والدین می تواند این باشد که پدر یا مادر یا هر دوی آنها از دنیای مطلوب فرزندان شان خارج شوند. زورگویی ها، تحمیل ها، تنبیه ها، خود بزرگ بینی ها، اهمیت ندادن به نظر فرزندان، بازی نکردن با کودکان و مشورت نکردن با نوجوانان و جوانان، کمک نکردن به آنها، اعتماد نکردن به فرزندان، سرکوفت زدن ها، مقایسه و تحقیر فرزندان و ... می توانند رفته رفته والدین را از دنیای مطلوب فرزندان خارج کنند یا سهم شان را از این دنیا به شدت کاهش و به احترام صوری تقلیل دهند.
زیربنای شکل گیری دنیای مطلوب، روابط خوب انسانی است. حتی مفاهیم نیز عمدتاً بدین خاطر برای ما مطلوب یا نامطلوب می شوند که از سوی آدم هایی که مطلوب یا نامطلوب مان هستند، به ما منتقل شده اند. (شاید به همین خاطر است که تأکید می کنند سعی کنیم بین گوینده و گفتار، تفکیک قائل شویم تا گفتارهای مفید را به خاطر نامطلوب بودن گوینده اش از دست ندهیم.)
شناخت دنیای مطلوب و قابلیت های آن، می تواند ما به سمت رفتارهای دوستانه و خردمندانه به جای تحمیل و کنترل دیگران سوق دهد.
بسیاری از زوج ها به این دلیل با یکدیگر مشکل دارند که از دنیای مطلوب یکدیگر خبر ندارند. بنابراین رفتارهایی می کنند که در تعارض با دنیای مطلوب آنها قرار دارد.
بنابراین پیشنهاد بسیار جدی به همسران این است که در کمال صمیمیت و شفافیت و بی هیچ رودربایستی ، خجالت و تعارفی، دنیای مطلوب خود را به دیگری بگویند و از دنیای مطلوب همسرشان خبر دار شوند.
در این صورت، امکان این که طرفین بخواهند در دنیای مطلوب خود، برای بهبود دنیای واقعی ، تغییرانی بدهند، وجود دارد.
همچنین احتمالاً کوشش خواهند کرد احترام دنیای مطلوب همسرشان را حفظ کنند و آن را به رسمیت بشناسند.
بسیاری از مشکلات از این موضوع ناشی می شود که یک چیز در دنیای مطلوب یکی از همسران قرار ندارد و فکرش را هم نمی کند که آن، در دنیای مطلوب همسرش هست. اما اگر بداند در دنیای مطلوب همسرش چه می گذرد، ملاحظه اش را خواهد کرد.
مذاکره همسران اگر با اطلاع از جزئیات دنیای مطلوب یکدیگر همراه باشد، امکان موفقیت بیشتری دارد.
فرض کنید که در دنیای مطلوب زن، همسری وجود دارد که بسیار دست و دل باز است و با او مدام در بازار ؛ ولی مردی که با او ازدواج کرده است، این ویژگی را ندارد و اتفاقاً در دنیای مطلوب شوهر، همسری صرفه جو وجود دارد که چندان اهل خرج کردن نیست.
طبیعی است که در زندگی این دو، اختلافاتی پیش می آید مگر این که قبلاً از دنیای مطلوب خود رونمایی کرده و مذاکرات، توافقات و تعدیلات لازم را انجام داده باشند.
در چنین فرضی، مرد می تواند به احترام دنیای مطلوب زن، کمی گشاده دست تر باشد و زن نیز برای همراهی با همسرش، هزینه هایش را مدیریت کند.
در تربیت فرزندان نیز شناساندن دنیای مطلوب والدین به آنها می تواند راهگشا باشد. قبلاً گفتیم که اگر کسی در دنیای مطلوب مان باشد، ارزش های او شانس بیشتری برای قرار گرفتن در دنیای مطلوب ما خواهند داشت. بنابراین، بهتر است با زبانی ساده و دوستانه، دنیای مطلوب خودمان را با فرزندان مان نیز در میان بگذاریم.
در روابط کاری نیز این بحث کاربرد دارد. اگر کارفرما و کارمندانش، دنیای مطلوب خود را درباره کار با هم در میان بگذارند، تفاهم بهتری خواهند داشت و کارها بهتر پیش خواهد رفت.
بنابراین، درست است که دنیای مطلوب شما، فقط متعلق به شماست ولی معنی اش این نیست که بر آن قفلی بزنید و فقط خودتان در آن بچرخید بلکه بنا بر موقعیت و نیاز می توانید بخشی از آن را با همسر، فرزند، همکار و دوست تان مطرح کنید؛ به اشتراک گذاری دنیای مطلوب، لازمه روابط خوب است.
* این مطلب توسط جعفر محمدی نوشته شده است.
منابع:
تئوری انتخاب و اثر مرکب