عصر ایران - مدت
هاست که به نتیجه رسیده ام کار اصلاح کشور، هیچ ربط بنیادینی به برنامه
های 5 ساله و افق 1404 و سر کار آمدن این جناح و آن جناح و قیمت نفت و حتی
اصلاح قوانین و اجرای خوب آنها و بالا رفتن ارزش پول ملی و نظایر این ها
ندارد؛ بله! هر کدام از این ها می تواند حال کشور را بهبود نسبی دهد یا
بدتر کند ولی کار را از بن، اصلاح نمی کند.
بر این باورم که اگر
ایران را دوست داریم و دلمان می خواهد این کشور، سری بین سرها داشته باشد و
نامش برای شهروندانش باعث سربلندی شود، باید از کوتاه مدت دل برید و دستکم
به اصلاح بنیادین اوضاع عمومی کشور در 30 سال بعد امید بست، آن هم اگر از
همین امروز، برنامه ریزی و عمل آغاز شود و الّا 30 سال های زیادی - که هر
کدام شان معرف یک نسل هستند - می آیند و می روند و حال ایران هم روز به روز
بدتر می شود.
اما کدام برنامه ریزی و کدام عمل؟ پاسخ را در برنامه
ریزی تربیتی بر روی نوزادان، نوباوگان و کودکان می بینم و حتی در برنامه
ریزی تربیتی برای فرزندانی که در دوران جنینی به سر می برند.
آنچه
می گویم، مبنای علمی دارد که اگر خود را با آن وفق دهیم، به کام دل می
رساندمان و اگر بخواهیم در کتابها محصورش کنیم و بدان بی اعتنا باشیم،
مضمحل می شویم، بی هیچ تعارفی!
لب مطلب این است: بخش عمده بافت اصلی
شخصیت انسان در 6 سال اول زندگی شکل می گیرد که در منابع مختلف علمی، تا
90 درصد هم ذکر شده است.
اما سیستم آموزشی ما چه می کند؟ اولاً که تا 6
سالگی که اصلاً کاری نمی کند و همه چیز به آزمون و خطای پدر و مادرها و
حداکثر مربیان مهدهای کودک سپرده می شود و ثانیاً بعد از رسیدن کودکان به
سن مدرسه هم که فاجعه اصلی را رقم می زند و با ندانم کاری سیستماتیک و
نهادینه شده، آتش به جان نسل جدید می افکند.
در این نوشتار اما به دوران قبل از مدرسه می پردازم و همانند دو نوشتار قبلی (
اینجا و
اینجا ) در یادداشت های بعدی، بار دیگر به سیستم مدارس بازخواهم گشت.
وقتی
مدیریت کشور، اساساً برنامه ای برای کودکان زیر 6 سال ندارد، حتی به فرض
وجود بهترین سیستم آموزشی در مدارس (که البته نداریم) ، کودک در حالی وارد
سیستم آموزشی رسمی می شود که بخش عمده ساختار شخصیتی اش شکل گرفته است و
چون این شکل گیری در محیط ناآگاهی عمومی والدین و جامعه بوده، اغلب کودکان،
قبل از ورود به مدرسه، زخم خورده هستند.
در این یادداشت نمی خواهم
وارد جزئیات بحث علمی مربوط به این موضوع شوم اما برای جا افتادن مطلب، به
بخشی از مراحل هشتگانه رشد "اریک اریکسون" اشاره می کنم.
طبق نظریه
روانی - اجتماعی این روان شناس بزرگ، تا قبل از 6 سالگی، چندین ویژگی
بنیادی در کودک شکل می گیرد. مثلاً در یک سال اول زندگی، موضوع "اعتماد" در
کودک تعیین تکلیف می شود. یعنی مجموعه رفتارهایی که با کودک از بدو تولد
تا یک سالگی می شود، او را فردی با اعتماد (به خود و جهان) بار می آورد یا
از او فردی فاقد قدرت اعتماد می سازد.
از یک سالگی تا سه سالگی، دوران
شکل گیری قدرت اراده و خودگردانی فرد است که اگر والدین و مربیان کودک،
رفتار اصولی با او نداشته باشند، این وجه از ویژگی انسانی او زخم می خورد.
از سه تا 5 و 6 سالگی هم سال های حساس شکل گیری یا زخم خوردن قدرت ابتکار و
خلاقیت فرد است که البته با ناآگاهی عمومی موجود در جامعه، مشخص است که چه
بر سر اکثر کودکان ایرانی می آید.
اگر ساختار شخصیتی انسان ها را
به یک ساختمان تشبیه کنیم، می توانیم بگوییم که در 6 سال نخست زندگی، اسکلت
بندی آن صورت می گیرد و بعد از آن، تنها می توان در چارچوب اسکلت اصلی کار
کرد.
حال به جامعه خودمان بر می گردیم؛ کوچک ترین برنامه و حتی
دغدغه ای در میان تصمیم گیران برای مدیریت فرایند شکل گیری شخصیت کودکان
قبل از 6 سال وجود ندارد و نظام آموزشی وقتی از راه می رسد که بخش عمده
زیرساخت های شخصیتی اش شکل گرفته است.
برای داشتن ایرانی بهتر در 30 سال آینده، باید فکری جدی برای کودکان زیر 6 سال کرد و در عین حال، نظام آموزشی مدارس را متحول کرد.
باید
در اندیشه ایجاد یک ساختار کارآمد برای آموزش والدین بود. این کار شدنی
است کما این که هم اکنون تمام نوزادان و کودکان در سال های اول زندگی، تحت
حمایت شبکه بهداشت هستند و رشد فیزیکی و واکسیناسیون آنها دقیقاً مورد پایش
قرار می گیرد.
شاید در گام اول و فوری، بتوان از طریق همین شبکه ها،
آموزش های لازم را والدین داد تا یاد بگیرند که با نوزاد و کودک خود چگونه
رفتار کنند؛ اگر یک مادر بداند که مثلاً شیر دادن به فرزندش تنها یک عمل
برای سیر کردن فیزیولوژیک او نیست بلکه نحوه شیردهی اش، می تواند آثار
روانی مثبت و منفی متعددی داشته باشد، حتماً رفتار اصولی تری در این باره
خواهد داشت.
همچنین، باید سیستم مهد کودک ها را از این بی برنامگی
خانمانسوز کنونی خارج کرد. نباید اجازه داد هر فردی صرفاً برای رفع بیکاری
اش ، مربی مهد کودک شود و سرنوشت فرزندان جامعه را به دست گیرد. باید هم
تعداد مهد کودک ها را زیاد کرد و هم نیروی انسانی متخصص که بلد باشند با
کودکان چگونه رفتار کنند، تربیت کرد.
بی دلیل نیست که در برخی کشورهای
حوزه اسکاندیناوی، اصرار ویژه ای می شود که کودکان حتماً به مهدهای کودک
فرستاده شوند زیرا مهدها، "بخشی از نظام آموزشی" هستند که در آن، مربیان
متخصصی حضور دارند که حتی نوع حرف زدن یا نوع بازی هایشان با کودکان، از
پیش طراحی شده است. این در حالی است که در ایران، مهدها عمدتاً به این دلیل
انتخاب می شوند که در ساعات کاری والدین، از کودکان مراقبت کنند، نه این
که آنها را با اصول روان شناسی رشد، پرورش دهند.
با جدی گرفتن پرورش
علمی کودکان از تولد تا دبستان و نیز تحول تربیت محور نظام آموزشی می توان
امیدوار بود که 30 سال دیگر، جامعه ای رو به بهبود داشته باشیم و الّا با
تداوم نسل هایی که نه بر اساس اصول علمی که بر اساس آزمون و خطا و باورهای
غلط رشد می یابند ، نمی توان جامعه متشکل از آنان را بالنده و رو به رشد
خواند.
خشت اول گر نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
*این سلسله بحث ها ادامه خواهد داشت. شما هم
مشارکت کنید تا شاید بتوانیم به کمک هم، این موضوع را به یک دغدغه و مطالبه
ملی تبدیل کنیم.
اروپاییان بعد از جنگ جهانی دوم به راحتی می تونستن مهاجرت کنن به ایالات متحده ولی ماندند و آلمان و فرانسه را ساختند.
ما به ملی گرایی بیشتری نیاز داریم و البته مهمتر از همه ی آنها اصلاح جدی سیستم...
وقتی سیستم ناکارآمد است با سوزاندن عمر خود نمی توان کاری کرد. اگه کسی قدرت اصلاح سیستم را داشته باشد و مهاجرت کند خیانت کرده است. در حالی که دقیقا کسانی که می توانند سیستم را عوض کنند و بهتر کنند در جهت عکس حرکت می کنند.
یک دهم همدلی و احترام به عقاید همون کشورهایی که نامبردی تو کشور ما هست؟
اون ها یک هدف متحد دارند؛ پیشرفت کشور. اینجا میخوای کار کنی از عقایدت اول سوال میکنن!
من و همسرم ممكنه از اوضاع محيطي مون ناراضي باشيم ولي نبايد اينو به كودك خردسالمون منتقل كنيم.
كودك خردسال بايد با اين انديشه بزرگ بشه كه در بهترين جا و امن ترين جاي جهان زندگي مي كنه. وگرنه شخصيتش نابود ميشه!
بايد از جنبه هاي مثبت زندگي و محيط و كشورش باهاش صحبت كرد نه از جنبه هاي منفي و مهاجرت و بدبختي و ...
در واقع رفتار اكثر خانواده ها با فرزندان خردسالشون در خصوص مملكت و محيط، خرد كننده و نابود كننده ريشه هاي هويتي و شخصيتي اونهاست با از بين بردن حس "امنيت" و "اعتماد"
بابا مسئولین نظام واسه فردا هم برنامه ریزی ندارن چه برسه به 30 سال .....
مشکل جای دیگری است...
جناب محمدی عزیز
از زمان تولد بچه خودم تاکنون این موضوع دغذغه من هم بوده است و همیشه به دنبال راه حل می گشتم، دقیقأ دوران تربیتی بچه ها از زمان جنینی شروع می شود و حتی قبل از آن آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بچه ای که قراره پا به این دنیا بگذارد ...
نمی دانم از کجا باید شروع کرد ...
مسئول آموزش در این سنین کیست ؟
کشور های دیگر مثل فنلاند که در آموزش قوی هستند چه کار می کنند ؟
باور کنید که ما با این شیوه های تربیتی نادرست، تاکنون استعدادهای زیادی را به هدر داده ایم ...
در روستا ها و شهر های کوچک ما چه می گذرد ؟
با کنجکاوی بچه ها را چگونه برخورد کرده ایم ؟
از بدو تولد تا 6 سالگی (بگیم 7 سال )
7 سالی که آینده شخصیت بچه های ایران عزیز را رقم می زند چگونه سپری می شود ؟
7 سال مهم در آینده این کشور را باید برنامه ریزی کنیم...
باید خودمان شروع کنیم ...آقای محمدی آیا می توانیم ...من اعتقاد دارم اگر بخواهیم می توانیم ... با برنامه ریزی، مطالعه، و حساس کردن مسئولین مربوطه و پیگیری از آنها ...
کمپین تشکیل دهیم ...فرهنگ سازی کنیم ..
40 سال پیش سیستم آموزشی اصلاح شد از ششم به راهنمایی تعریف یافت حالا بعد 40 سال دوباره بر می گردیم به حالت قبل لین یعنی چی آقای مدیر؟
با جوانانی که به دلیل بیکاری توان ازدواج ندارند چه کنیم؟
با از واج هایی که به دلیل مشکلات مالی از هم میپاشند چه کنیم؟
آیا بهتر نیست به پدر مادرهای آینده اولوین بیشتری بدهیم ؟
نسلی که اگر تشکیل خانواده هم بدهد این حس نفرت و ناراحتی را به فرزندان خود هم منتقل می کند،
کماینکه این موج بزرگ مهاجرت ناشی از محرومیت های کودکی دهه شصتی ها و آه حسرت کشیدن والدینشان است
2_ حکومت باید فضا را برای کسانی که لیاقت دارند و توانایی بر عهده گرفتن پست های مهم رو دارند آماده کند. (شایسته سالاری)
باور کن کم نیستن کسانی که این قصه ها رو بلدن اما عمل چی؟
فریاد فایده ندارد یک نجوای بجا و شاید هم یک اولین قدم درست، لازمست!
درود بر شما و ممنون از دلسوزیتان.
پاینده باشید
البته اندکی باید کامل تر شود
کاش همه مسئولین این را بخوانند
شما احتمالا هیچ به زندگی 90درصد مردم ایران توجه ندارید و شاید از شکم سیری این به اصطلاح مقاله علمی را می نویسید فقر وفلاکت در این مملکت بیداد می کند، مقایسه خود با کشور های پیشرفته و ثروتمند نشانه کم تعقلی است، انسان باید نسبت به توانایی خود برنامه ریزی کند، آنچه من در تمامی این برنامه ها می بینم خیالات و اوهام و آرزو های خود و دوستان را برنامه می دهند بعد انتظار دارن این برنامه ها درست اجرا شود، این بهترین حالت هست و گرنه باید بگویم اینها خائن هستند.
ایران 1404هم از بدو برنامه محکوم به شکست بود اما چرا؟
ایران نوین و فعلی را رضا شاه بنیان کرده و بد بنیان کرده است هم از لحاظ فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ویران کرد توجه داشته باشید وقتی شما یک اشتباه در اجتماعی و... انجام می دهید در دهه های بعدی خود را بیشتر نشان می دهد مثال: اشتباه رضا شاه فقط در یکی برنامه ها تصرف اراضی در ایران و سرکوب مخالفان این برنامه نتیجه این شد که ملاکان و زمین داران آن دوره که بایستی به فکر تولید و ارتقاء محصولات خود باشند نابود شدند یعنی نتوانستند از دوره فودالیستی به دوره صنعتی وارد شوند به جای دوره صنعتی وارد دوره بازرگانی یعنی وارد تجارت شدیم یعنی پول نفت را فقط تجارت کردیم کالاهای خارجی وارد کردیم و ادای صنعتی شدن را درآوردیم
تنها راه اصلاح گذشته ها و برنامه ریزی بر اساس واقعیت ها هست و باز من ادعا می کنم که شما نخواهید توانست انجام دهید چون شجاعت اعتراف به اشتباه را ندارید چه برسه به اصلاح آن، ایران فعلی نتیجه گذشته هست و روز به روز هم بدتر خواهد شد
لطفا بفرمایید که مهد کوذکها زیر مجموعه کجا هستند؟
بهزیستی؟
آموزش و پرورش؟
شهرداری؟
ارشاد؟
از طرفی برای بسیاری از مهد کودکها بچه ها رو پول می بینند نه انسانهای آینده
پس نتیجه میگیریم که باید قوانین مهدها رو درست کرد نه بچه ها رو
از کوزه همان برون تراود که در اوست
یعنی خوب بخور، خوب شعر بخون، خوب پول بده!!!!!
عجب مرد هنرمندی
من سي سال قبل با فرزندانم در سوئد بودم و الان در كشور كدخدا ، سيستم مهد كودك سوئد و اسكانديناوي عاليست و پسر من به مهد كودك نزديك منزل ميرفت ، و دخترم به دبستان ، با توجه به تفاوتهاي مذهبي و فرهنگي ، احترام بسياري براي طرز تفكر و رفتار ما داشتند و اين رو از كودكي مياموزند كه احترام به تفاوت ديدگاه رو داشته باشند ، نه مثل ما ايرانيان كه با تحقير و تهديد و تتبيه و ترس مدام در منزل ، جامعه و مدرسه مواجهيم ، و اين مطلبتان صحيح ، ولي در جامعه اي كه هيچ چيزش سر جاي خودش نيست و همه چيزش ، بهمه چيزش ميخوره !!! انتظار داشتن انهم يك ارزوي محاله ، چه برسه بعمل و رسيدن به آن ...
چه انتظاري از اين نسل داريد ، نسل من كمي از حيا و ادب و ايمان سرش ميشد ولي اين نسل حيا را خورده وايمان را قي كرده اند ، و تمام اين مصائب بر دوش انكس و يا كسانيست كه بايد ذره ، ذره انرا حساب پس بدهند ، انجا محافظ و القاب و جٓو گير شدن نيست ، و اينكه جواب مليونها را دادن جيگر شير هم چيزي نيست ، بارها ولو تكراري نوشته ام ، در جاييكه خدا به حبيبش ، اخطار ميكند ، بعضي اقاويل را ، و يا ( و) را تغيير بدي ، لقطعنا منه الوتين ، يعني شاهرگت رو ميزنم !!! بمن و امثال من نيست ، به عزيزترين موجود خلقت است ،حال و روز اينكشور و تمام موارد را حساب كنيد ، ببينيد بر سر تمام مسئولين از صدر تا ذيل چه نيايد
چی می فهمی از دردی که ماها می کشیم؟!!!
امیدوارم همیشه شاد زندگی کنید و نسل اندر نسل در آن کشور از زندگی لذت ببرید،
.
اما این درد رو ما می فهمیم
عالي عالي عالي عالي عالي
ممنونم از مقاله قشنگتون.هر كشوري كه مردمش خواهان پيشرفت هستند بايد هزينه هنگفتي در آموزش و پرورش پرداخت كنند.متاسفانه ملت ايران تمامي هزينه هايي كه در سالهاي گذشته در عرصه هاي مختلف خورده ،به خاطر فقدان آموزش و پرورش پويا و كار آمد بوده لذا چاره اي نيست.بايد مجددا فرهنگ رو بازتعريف كنيم و از دوران كودكي ان را آموزش بدهيم . قانون گريزي ها ،نداشتن حميت هاي اجتماعي ،كم فرهنگي با بي فرهنگي در بعضي حوزه ها از قبيل مصرف انرژي ،مصرف آب و نان،ترافيك ،و رانندگي ،آپارتمان نشيني ريالرعايت مقررات راهنمايي و رانندگي و.......نتيجه همين آموزش و پرورش نا كارآمد هست.
خدايا مسؤولين كشور ما رو متوجه اين مقاله بكن.آآااااااااااااامين.
از شما هم خواهش ميكنم مكرراًاين مقالات را منتشر بكنيد و از دوستان خودتان در خبرگذاريها بخواهيد همين كار رو بكنند شايد فرجي شد.
با تشكر و تجديد احترام
من دنیا نیومدن توی این کشور ها را به دنیا اومدن توی آلمان ترجیح می دم.
با قید اینکه :
حالا بچه اس !
عیبی نداره !
شما برو چیزای دیگه رو درست کن !!!!!!!!!
و هزاران حرف مزخرف دیگه که حقیقتا انسان رو ناامید می کنه
ما در کشورمان به انسان های با ادب و حرف گوش کن نیاز داریم و نه فقط صرفا باهوش...لطفا به این نکته توجه وافر داشته باشید...الان هرچه بچه ها با هوش تر بار می آیند بیشتر به کشور های دیگر گسیل می شوند...
مردیم اینقد خاله زنک سیاسی و... کیک چی شد کیک چی نشد؟ را شنیدیم