اصلا نمیشد که بگویم دوستت دارم اما گفتم
گفتم:دسته کلیدت یادت نرود
پله ها لیزند
باید مراقب باشی
صبر کن تا چراغ قرمز سبز شود
******************
پاییز برگشته
حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود
آن قدر ها مهربان هست
به خاطر یکی هم از سفر باز گردد
******************
نه
این ها کاغذی نیستند
که بادشان ببرد
پاره سنگی که روی رویاهایم گذاشتی بردار
روی باد بگذار
رویاهای مناند
که باد را بههم ریختهاند
******************
شاید امروز که نه
شاید این ثانیه ها
تو برای عشق ورزیدن به محبوب دلت
قدر نوشیدن یک قهوه کمی دیر کنی
اما از یاد نبر
خنده ی دلدارت
به همین بوسه ی کوتاه تو عادت دارد…
******************
چشمه ها با رود می آمیزند
و رودها با اقیانوس
بادهای آسمان با حسی دل انگیز
تا ابد با هم پیوند می گیرند
در جهان هیچ چیز تنها نیست
همه چیز بنا بر اصلی آسمانی
در یک روح دیدار میکنند و می آمیزند
من و تو چرا نه؟
******************
گـُـل به گـُـل
سنگ به سنگ ِ این دشت
یادگاران تو اند !
رفته ای اینک و این سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوگواران تو اند !
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک ، امّا آیا باز می گردی ؟!
چه تمنای محالی دارم ….
خنده ام می گیرد !
******************
عشق
همین خنده های ساده توست
وقتی
با تمام غصه هایت
می خندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم
******************
اگر زمان و مکان در اختیار ما بود
ده سال پیش از طوفان نوح عاشقت میشدم
و تو میتوانستی تا قیامت برایم ناز کنی
یک صد سال به ستایش چشمانت میگذشت
و سی هزار سال صرف ستایش تنت
و تازه
در پایان عمر به دلت راه مییافتم
******************
وقتی رعد و برق میزند
شک میکنم که روی زمین هستیم
ریشه های درخت ها
در تمام آسمان پیداست
این باران نیست
فصل برگ ریزان است
******************
نه آدمم
نه گنجشک
اتفاقی کوچکم
هر بار میافتم
دو تکه میشوم
نیمی را باد میبرد
نیمی را مردی که نمیشناسم