روزنامه اعتماد با محمدمهاجری فعال رسانه ای اصولگرا در باره موضوع رئیس جمهورشدن نظامیان مصاحبه کرده است.
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
مطرح شدن بحث كانديداتوري نظاميان براي انتخابات ١٤٠٠ يك استراتژي است يا صرفا تاكتيك است؟
به نظر ميرسد بخشي از جريان اصولگرا آن را فقط يك تاكتيك ميداند تا بر شكستهاي پياپي سالهاي اخير در انتخاباتهاي مختلف مهر پايان بزند. براي اينكه بخواهم مطلبم را روشنتر عرض كنم اضافه ميكنم افرادي كه موضوع رياستجمهوري نظاميان را مطرح ميكنند براي آن تنها يك مصداق عيني دارند. مصداق آن، سرلشكر شجاع و مرد اخلاقمداري به نام حاج قاسم سليماني است. سردار سليماني نه تنها در ايران كه در منطقه و حتي جهان محبوبيت دارد و به گمانم عدهاي ميخواهند با حمايت از او در واقع از محبوبيتش براي بياثركردن تلاشهاي حريف بهرهگيري كنند.
در چنين حالتي فرض كنيم اصلاحطلبان بگويند ما مخالف رياستجمهوري نظاميان هستيم. چه برداشتي از اين حرف ميشود؟
برداشتي كه ميشود اينكه ما مخالف حاج قاسم هستيم و كسي به سادگي اين را نميگويد چون افكارعمومي هم لااقل فعلا پذيراي آن نيست. در واقع اصولگرایان يك پوست خربزه زير پاي اصلاحطلبان مياندازند كه سر خوردنشان حتمي است. همه ميدانيم سردار سليماني برخلاف ساير چهرههاي سياسي - نظامي همچون قاليباف و رضايي از كمترين دافعه برخوردار است. بنابراين كانديدا شدن او چه بسا باعث شود اصلاحطلبان هم به صورت جدي وارد كانديداتوري انتخابات نشوند.
آيا با كانديد شدن سردار سليماني كفه ترازو به نفع اصولگرايان سنگيني خواهد كرد؟
اينكه آيا در صورت رياستجمهوري سردارسليماني كفه به نفع اصولگرايان سنگيني كند، ترديد جدي دارم و بايد در اين باره بيشتر بحث كرد.
رييسجمهور شدن يك نظامي بازخورد منفي در سطح بينالمللي براي ايران نخواهد داشت؟
در قانون اساسي هيچ منعي براي حضور نظاميان در انتخابات وجود ندارد و به نظر من اگر در شرايط يكسان با ساير كانديداها و مهمتر از آن در شفافيت كامل و مطلق، نظاميان با ديگران رقابت كنند مشكلي پيش نميآيد. اینکه گفته شود رييسجمهورشدن يك نظامي ممكن است وجاهت بينالمللي ايران را دچار خدشه كند، اين حرف اگر درست هم باشد دستكم درباره سردار سليماني موضوعيت ندارد.