عصرایران؛ احسان محمدی- اواخر دهه هفتاد بعضی روزنامهها با احتیاط در مورد ایدز مینوشتند. بیماری گناهآلودی قلمداد میشد که در نتیجه روابط جنسی منتقل میشود و از آنجائیکه این وصلهها به ما نمیچسبد تصمیم بر پنهانکاری و حتی انکار آن گرفته شد.
حتی زمانی شایعه کردند که یک زن در تهران، پسران چشم آبی را سوار ماشین میکرد و صبح وقتی پسر از خواب بیدار میشد می دید او رفته ولی روی آینه اتاق نوشته: «به جمع ما ایدزیها خوش آمدید!» و ماجرا را اینطور به فیلم هندی تبدیل میکردند که او از یک پسر چشم آبی ایدز گرفته و حالا دارد از همه چشم آبیها انتقام می گیرد!
انتقال ایدز از طریق سوزن تهگرد، خودکار و حتی سس خرسی! شایعاتی بودند که دهان به دهان میچرخید. تکذیبها هم آنقدر خاموش و بیصدا بود که به گوش کسی نمیرسید. حرفزدن در مورد ایدز، اطلاعرسانی در خصوص آن و آموزش راههای پیشگیری به تابو تبدیل شد.
کسانی که تصمیمگیر بودند محکم ایستادند و به دلایلی از قبیل «لکهدارشدن عفت عمومی» مانع از آموزش و ارتقای آگاهی مردم از طریق رسانههای جمعی و مدارس شدند. هر توضیح و سخنی در مورد این بیماری چنان با دو عنصر «شرم» و «گناه» در آمیخت که عملاً نمیشد در مورد آن حرف زد. حتی وقتی گفتند که شیوع این بیماری با استفاده معتادان از سوزن مشترک بر رابطههای جنسی پرخطر غلبه کرده هم این مقاومت نشکست.
این روزها «لردگان» با واژه «ایدز» همسایه شده است. از آن اتفاقهای تلخ و گزنده که کسی دوست ندارد در موردش حتی حرف بزند. رشتهای از اعتراضات ابتدا در شبکههای مجازی شکل گرفت و بعد به خیابان آمد. آتش، سنگ، گاز اشکآور، بازداشت و ...
در مورد چرایی رخ دادن این ماجرا اطلاعات پراکنده است ولی ردپای دو موضوع «اعتماد» و «فقدان آموزش» به شدت پیداست. سرمایه اجتماعیِ اعتماد در این کشور مخدوش شده و علیرغم توضیحات مکرر مسئولان پزشکی، بسیاری از مردم قانع نشدهاند. آنها به این سخنان تردید دارند و آن را نوعی توجیه و فرار پاسخگویی میدانند. این یعنی عدم اعتماد. موریانه خطرناکی که بنیانافکن است و در اتفاقات دیگر هم نشانه های آن را دیده ایم. از پلاسکو گرفته تا زلزله در کرمانشاه و تصادف قطار و ریزش معدن و ...
اما بخش بزرگی از جامعه هیچ اطلاعی در مورد ایدز ندارد. راههای انتقال و شیوع آن را نمیداند به همین دلیل مقابل سخنان متخصصان پزشکی مقاومت میکنند و افسانههایی مثل این که یک نفر سوزن دستش گرفته و همه را آلوده کرده را بیشتر باور میکنند.
کسانی با انتشار عکس یک کودک مبتلا به ایدز ننوشتهاند مگر او هم اعتیاد یا رابطه جنسی پرخطر داشته که مبتلا شده؟ آنها نمیدانند که این بیماری از طریق پدر یا مادر بیمار به کودک منتقل شده. آنها نمیدانند بیماری ایدز دوره نهفتگی طولانی مدت دارد. سرماخوردگی نیست که امروز منتقل شود، فردا فرد علائمش را نشان بدهد. آنها نمیدانند... چرا؟
چرا؟ چون آموزش ندیدهاند. چون کسانی در مقابل آموزشدادن مردم سرسختانه مقاومت کردند و حالا یک کشور دارد تاوان آن مقاومت سلیقه ای آنها را میدهد. خسارتی که مردم و کشور بارها به خاطر این عده قلیل اما پرقدرت دادهاند باورکردنی نیست. آنها در ماجرای تلخ لردگان سهیم هستند. آنها چه کسانی هستند؟ این روزها آرامم می خوابند؟ دستاورد آن مقاومت سرسختانهشان در برابر افزایش آگاهی مردم را می بینند؟ می فهمند چه آبرویی از این کشور را حراج کردهاند؟ ... رویای بزرگی است اما کاش معرفی شوند.