کیفیت پایین:
کیفیت خوب:
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ خورشید آخرین روزهای بهار که غروب میکرد، تهران در تبوتاب سیاست میسوخت و قحطی و بیماری مردم ایران را گرفتار کرده بود. ما در آخرین سالهای قرن گذشته هستیم؛ در ایرانِ صد سال پیش. جنگ جهانی اول تازه تمام شده و قدرتهای بزرگ، ایران آشوبزده را اشغال کردهاند. اما اینجا در دل جنگلهای شمال ایران، این خرس روال هر روزه زندگیاش را پی میگیرد؛ پیدا کردن غذا و مراقبت از جانش. او را «دیوا» مینامیم که نامی محلی در مازندران است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیشتر ببینید:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«دیوا» در دل جنگل انبوه سوادکوه روزش را همراه با برادر و خواهرش به شب میرساند؛ هر سه آنها هنوز بچهاند و نمیتوانند به تنهایی قلمرویی از خودشان داشته باشند. «دیوا» گرسنه است و این منطقه سرسبز هم پر از خوردنیهایی که او را سیر نگه میدارد. اینکه چه بر سر مادرش در آن روزگار رفته، نمیدانیم. شاید گرفتار دام یک شکارچی شده یا جایی پلنگ یا ببری زخمیاش کرده. مازندارنِ یک قرن پیش، هنوز محل زندگی ببر مازندران بود. ببرهای بزرگی که در کنار برکهها و تالابها زندگی میکردند.
«دیوا» نمیداند که مادرش را دیگر نخواهد دید. امروز اتفاق منحصربهفردی برایش میافتد؛ ناگهان به خواب میرود و مدت زیادی در خواب میماند.
با بررسی تصاویر ماهوارهای، از حدود صد سال پیشِ جنگلهای هیرکانی در گیلان و مازندران میبینیم که چطور هرچه به تاریخ امروز نزدیک میشویم، از سرسبزی آن کم شده است. شهرها و روستاهای مازندران در این صد سال بزرگتر شدهاند و مزرعهها، باغها و شالیزارها در دل جنگل پیشروی کردهاند. سوادکوه گرچه هنوز در دید ما سرسبز است، اما در این صد سال بهشدت تغییر کرده و ویلاها در دل جنگلها روییدهاند. «دیوا» این را نمیداند؛ او دوباره یک روز بهاری از خواب بیدار میشود و خبر ندارد که صد سال را در خواب بوده. «دیوا» بهشدت گرسنه است، اما از کجا میتواند غذایی فراهم کند.
خرسهای قهوهای عموما میوه میخورند، اما گراز یا تشی هم در فهرست غذاییشان دیده میشود. «دیوا» هم طعم یکی از آنها را قبلا چشیده اما نمیداند که در این سالها شکار بیرویه در حدی بوده که تعداد این حیوانات را بسیار کم کرده. خوردن میوه انتخاب دیگر اوست. اما این منطقه، همان منطقه صد سال پیش نیست؛ درختان میوهای که امروز کنار هم قرار گرفتهاند، باغی است و صاحبی دارد که نمیتواند وجود یک خرس را در آن تاب بیاورد.
از بین رفتن زیستگاه، مهمترین مشکل حیاتوحش است. اینجا در مازندران، کشیدن جادهها، احداث کارگاهها و کارخانههای مختلف و بالارفتن سفرهای تفریحی، باعث شده تا محل زیست حیاتوحش روزبهروز کمتر شود. ببر مازندران که مدتهاست منقرض شده، پلنگها هم وضعیت خوبی ندارند و تنها تعداد کمی از آنها بهجا مانده. از گلههای بزرگ گوزنها و شوكاها هم خبری نیست و در یک قرن اخیر جمعیت زیادی از چهارپایان علفخوار کم شده. رودخانهها با ریختن پسابهای خانهها و کارخانهها آلودهاند و چیزی که بیشتر از همه در طبیعت دیده میشود، زباله است؛ همهجا زباله.
«دیوا» عصبی و گرسنه، کمکم به جاده نزدیک میشود. اینجا منطقه خطر است و او خبر ندارد. جابهجا تلههای سیمی برای گیر انداختن جانوران کار گذاشته شده که «دیوا» گرفتار یکی از آنها میشود. گرفتار یکی از انواع تلههایی که حالا در بسیاری از مناطق محل زندگی جانوران کار گذاشته شده و جان حیوانات زیادی را به خطر انداخته. البته اینبار شانس با «دیوا» یار است؛ محیطبانها بیرونش میآورند و دوباره به طبیعت برمیگردد. اما او هنوز گرسنه است و محل زندگی انسان هم پر از مواد غذایی؛ ولی نزدیک شدن به انسان، خطرناکترین کاری است که یک جانور میتواند انجام دهد.
و پایان «دیوا» اینطور رقم میخورد؛ مرگ به دست انسانها. پایان خرسی که تنها غذایی برای خوردن و جایی برای زندگی میخواست. شاید در آخرین لحظات مادرش را هم به یاد آورده باشد؛ تصویر محوی از او که برایش امنیت و آرامش بود.
قصه خواب «دیوا» و سفر در زمانش واقعی نیست؛ حتما تا اینجا این را فهمیدهاید. اما آیا همه این داستان تخیلی است؟ خرسها گرسنه نیستند؟ وضعیت جنگلها و دیگر زیستگاهای ایران روبهراه است و جانوران به راحتی کنار انسانها زندگی میکنند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیشتر ببینید:
چرا توله خرس را سنگسار کردند (فیلم)
جنگلهای شمال ایران هر سال کمتر میشوند (فیلم)
آخرین ببر ایران را چه کسی کشت؟ (فیلم)
خانواده ماریتا هنوز هم میمیرند/ یادروزی که همچنان کارساز نیست (فیلم)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و انسان های گرسنه ی غذا، فرهنگ، شعور، معرفت و ...
چه کاری به این حیون بدبخت دارین؟؟؟
مگه چیکارتون میکنه؟؟؟
درختان بومی را قطع می کنند و به جای آن درختانی برای میوه یا چوب می کارند. مطمئنم تا کنون بخش عظیمی از جنگلهای هیرکانی از بین رفته و باقیمانده آن نیز به زودی به تاریخ خواهد پیوست.
حتی گاوهای بومی که بسیار مقاوم بودند را نیز حذف کردند و نژادهایی که حتی در اروپا نیز طرفدار چندانی ندارد جایگزین آنها کرده اند. مردمانی دارند تمام منابع و شیره جان طبیعت را می مکند و حتی به خودشان هم رحم نمی کنند. حاضر تصاویری را برای عصر ایران ارسال کنم که گویای حجم عظیم تخریبی است که دلیل آن میل مفرط مردم به تفریح است. آن هم به دلیل غفلت در تعریف صحیح گردشگری. ایرانیان ترجیح میدهند به جای استفاده از امکانات گردشکری خودشان مسکن شخصی و باغهای اختصاصی داشته باشند.