عصر ایران - "اصلاح" (Reform) یا "اصلاحات"، اقدام یا اقداماتی است معطوف به بهبود برخی از جنبههای زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، بدون دگرگون کردن اساس جامعه و بدون استفاده از شیوههای قهرآمیز.
البته اصلاحات میتواند جامعه را دچار تحولات بنیادی کند ولی این تحولات تدریجا حاصل میشوند نه به صورت دفعی و ناگهانی. تحول تدریجی و عاری از خشونت، تفاوت اصلی اصلاح و انقلاب محسوب میشود.
خشونتپرهیزی اصلاحات در روشهای آن است نه در پیامدهایش. اصلاحطلبان قائل به استفاده از روشهای خشونتآمیز نیستند ولی این به این معنا نیست که اصلاحات لزوما مانع تحقق خشونت در جامعه میشود. مخالفان اصلاحات ممکن است با توسل به خشونت در صدد متوقف کردن اصلاحات باشند. نیز همواره احتمال وقوع درگیریهای خشونتآمیز بین موافقان و مخالفان اصلاحات در سطح جامعه وجود دارد.
اصلاحات، پروژهای است که توسط "حکومت" اجرا میشود. برخلاف انقلاب که "جامعه" آن را رقم میزند. در کشورهایی که تحول از پایین (انقلاب) صورت نگرفت، تحول از بالا (اصلاحات) شکل گرفت. مثل اصلاحات مِیجی در ژاپن و اصلاحات بیسمارک در آلمان. هر دو در نیمۀ دوم قرن نوزدهم.
امپراتور میجی و صدراعظم بیسمارک
معمولاً در واکنش به مطالبات جامعه، بخشهایی از حکومت به انجام اصلاحات متمایل میشوند و بخشهای دیگر در برابر آن ایستادگی میکنند. موفقیت یا شکست اصلاحات تقریباً بسته به این است که کدام بخش هیات حاکمه حامی آن است و کدام بخش مخالف آن. البته نحوۀ واکنش جامعه به اصلاحات نیز در رقم خوردن سرنوشت آن بیتاثیر نیست ولی معمولا توفیق اصلاحات در گرو این است که پروژۀ عالیترین سطح هیات حاکمه باشد.
هدف از اصلاحات غالبا رفع بحرانهای مشروعیت یا مشارکت یا کارآمدی است:
- رفع بحران مشروعیت یعنی ترمیم مبانی اقتدار نظام سیاسی
- رفع بحران مشارکت یعنی توسعه و تقویت حضور مردم در سیاست
- رفع بحران کارآمدی هم یعنی تحقق حکمرانی خوب.
اختلاف نظر دربارۀ وجود بحرانهای سهگانۀ مذکور، دلیل موافقت یا مخالفت اشخاص گوناگون هیات حاکمه با اجرای اصلاحات است؛ مثلا زمانی که گورباچف اصلاحات را در شوروی آغاز کرد، بسیاری از افراد هیات حاکمه منکر ضرورت اصلاحات وی بودند.
اصلاحات دیرهنگام، زمانی رخ میدهد که نظام سیاسی دچار بحرانهای متعدد شده باشد. چنین اصلاحاتی ممکن است به تشدید بحران بینجامد و به انقلاب (مثل ایران در اواخر دوران شاه) یا فروپاشی (مثل شوروی در دوران گورباچف) ختم شود.
اما اصلاحات اگر به موقع یعنی پیش از بروز گسترده و آشکار بحرانهای مشروعیت و مشارکت و کارآمدی آغاز شود، میتواند از وقوع انقلاب جلوگیری کند.
اصلاحات در نظامهای دموکراتیک جزئی از فرایند عادی سیاسی است و بر کارآیی و ثبات نظام میافزاید اما در نظامهای سنتی و ایدئولوژیک به معنای خروج از فرایند عادی سیاسی و بالقوه متضمن بیثباتی سیاسی است.
اصلاحطلبان مابین محافظهکاران و انقلابیون قرار دارند. یعنی نه مدافع وضع موجودند، نه خواستار تغییر وضع موجود به شکل ناگهانی و با روشهای خشونتآمیز. با این حال اصلاحطلبان رادیکال در هدف انقلابیاند و در روش اصلاحطلب. یعنی تدریجا و قانونا در پی ایجاد تحولاتی اساسی در جامعه و نظام سیاسیاند.
معمولا در جوامع بسته، سخنان اصلاحطلبانه طنین انقلابی پیدا میکنند ولی در جوامع باز، انقلابیترین ایدهها نیز طنین اصلاحطلبانه دارند. غالبا آنچه در یک جامعۀ بسته "انقلابی" محسوب میشود، در یک جامعۀ باز امری "اصلاحطلبانه" است.
در سطح جهانی، در مواجهه با نظامهای سرمایهداری دموکراتیک، کمونیستها "انقلابی" ولی بسیاری از سوسیالیستها و عموم سوسیالدموکراتها "اصلاحطلب" بودند. چپگرایان اصلاحطلب روشهای قهرآمیز مد نظر مارکس و انگلس را کنار گذاشتند و خواستار تحول تدریجی نهادهای اجتماعی و سیاسی از راههای دموکراتیک شدند.
به لحاظ تاریخی، اصلاحات در جوامع گوناگون معمولا از مدرنیزاسیون (نوسازی) آغاز میشود، سپس به لیبرالیزاسیون (آزادسازی اجتماعی و فرهنگی) میرسد و نهایتا به دموکراتیزاسیون (گذار به دموکراسی) ختم میشود.
* شرح علمی واژه های زیر را هم بخوانید:
در "واژهخانۀ عصر ایران" ، کلمات و اصطلاحات سیاسی را به زبانی ساده و علمی توضیح می دهیم.
اگر می خواهید معنای واژه ای را توضیح دهیم، زیر همین مطلب برایمان بنویسید.