عصر ایران - "انقلاب" (Revolution) در کنار اصلاحات و کودتا و جنگ، یکی از راههای چهارگانۀ تغییر نظامهای سیاسی است.
در اصلاحات، هیات حاکمه دستبهکار تغییر نظام سیاسی میشود و این تغییر را تا جایی پیش میبرد که رضایت اکثریت مردم معترض جلب شود.
در کودتا، نظامیان بالاترین مرجع قدرت را ساقط کرده و نظام سیاسی را کاملا یا نسبتا تغییر میدهند.
تغییر نسبی یا کامل نظام سیاسی از طریق جنگ هم با نقشآفرینی دشمن یا نیروی خارجی صورت میگیرد.
فقط در انقلاب است که مردم خودشان دستبهکار تغییر نظام سیاسی میشوند.
البته در نظامهای دموکراتیک، به دلیل باز بودن باب اصلاحات، مردم میتوانند از طریق انتخابات در تحولات سطحی یا عمیق ساختار سیاسی موثر باشند. بنابراین انقلاب پدیدهای است که در نظامهای غیردموکراتیک یا در دموکراسیهای نوظهور و تثبیتنشده رخ میدهد.
فردریش انگلس معتقد بود «انقلاب عملی است که به موجب آن بخشی از جامعه ارادۀ خود را بر بخش دیگر با کاربرد توپ و تفنگ تحمیل میکند.»
فردریش انگلس
مارکس و انگلس انقلاب راستین را "انقلاب اجتماعی" میدانستند که باید به تغییر "طبقۀ حاکمه" منتهی شود. از این منظر "انقلاب سیاسی" صرفا به تغییر "هیأت حاکمه" منتهی میشود و تحولی سطحی است.
ادموند برک، فیلسوف بریتانیایی، ملقب به "پدر محافظهکاری"، انقلاب را محصول تصور مردم دربارۀ امکان ایجاد جامعۀ ایدهآل میدانست. او معتقد بود در دوران قبل از انقلاب، ایدئولوژیهایی بین اقشار مختلف مردم شیوع مییابد که راههای سادهای برای حل مسائل اجتماعی پیچیده ارائه میکنند و تاسیس "بهشت زمینی" را ممکن جلوه میدهند.
انقلاب کبیر فرانسه
عالمان سیاست معتقدند ظهور یک طبقۀ اجتماعی جدید (مثلا طبقۀ بورژوازی در عصر فئودالیسم)، نوسازی اجتماعی و اقتصادی، ظهور دولت مطلقه و ظهور ایدئولوژی انقلابی را جزو علل درازمدت وقوع انقلاب دانستهاند. بحران اقتصادی، نارضایتی روشنفکران، شکاف در طبقۀ حاکمه، فشار مالی بر مردم و جنگ نیز جزو علل کوتاهمدت انقلاب قلمداد میشوند.
مشهور است که "جنگ مامای انقلاب است". انقلاب روسیه از دل جنگ جهانی اول بیرون آمد و انقلاب چین نیز از دل جنگ جهانی دوم.
نوسازی اجتماعی و اقتصادی معمولا به افزایش "خواست مشارکت سیاسی" در جامعه منتهی میشود و نوسازی سیاسی را ایجاب میکند.
برخی انقلاب را واقعهای در راستای نوسازی سیاسی و تحقق خواست روزافزون مردم برای مشارکت در ادارۀ امور کشور دانسته و از این حیث، برخلاف ادموند برک، انقلاب را نه محصول توهم که زمینهساز دموکراسی میدانند.
دربارۀ چرایی وقوع انقلاب سه نظریۀ "انفجار"، "توطئه" و "رهبری" وجود دارد:
- مطابق نظریۀ انفجار، انقلاب محصول کشمکشهای درونی و مخفی جامعه است و به همین دلیل موجب تعجب حاکمان و خود انقلابیون میشود.
- نظریۀ دوم انقلاب را محصول اقدامات یک گروه توطئهگر میداند.
- مطابق نظریۀ سوم، فرصت ناشی از تنشهای درونی جامعه در صورتی بدل به انقلاب میشود که مردم معترض دارای رهبر سیاسی باشند وگرنه انقلاب به شورش بدل میشود یا ناکام میماند.
کرین برینتون، مورخ آمریکایی، انقلابها را دارای سه مرحلۀ "حکومت میانهروها"، "حکومت رادیکالها" و "ترمیدور" میداند. ترمیدور مرحلۀ فروکش کردن شرایط انقلابی و بازگشت جامعه به وضعیت عادی است. این مرحله سرآغاز میانهروی برخی از رادیکالها و تا حد زیادی محصول سرخوردگی مردم از وعدههای انقلابی است.
* شرح علمی واژه های زیر را هم بخوانید:
در "واژهخانۀ عصر ایران" ، کلمات و اصطلاحات سیاسی را به زبانی ساده و علمی توضیح می دهیم.
اگر می خواهید معنای واژه ای را توضیح دهیم، زیر همین مطلب برایمان بنویسید.