عصر ایران؛ مهرداد خدیر - هر چند با اعلام مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از شدت نگرانی دربارۀ واگذاری کتابخانههای کانون به نهاد کتابخانههای عمومی وزارت ارشاد که به معنی سلب استقلال یک نهاد است کاسته شده اما هنوز به طور کامل منتفی نشده و باید دید زور کدام سو میچربد.
همین که مدیر عامل کانون دلگرمی داده باعث امیدواری است چون تصور میشد در دولت ابراهیم رییسی ارادهای وجود دارد که هیچ نهاد مستقلی را برنتابند هر چند کانون، مستقل به معنی مصطلح آن نیست ولی همین که سازوکار آن مانند بوروکراسیهای خلاقیتکُش و ایدیولوژیزده نبوده ظاهرا کافی بوده تا تصمیم به واگذاری آن به نهاد کتابخانهها بگیرند و به مرور از صحنۀ آفرینش فرهنگی و هنری و ادبی حذف کنند.
چراکه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حال حاضر از بیش از ۱۰۰۰ مرکز فرهنگی و هنری ثابت، سیار روستایی و شهری و پستی برخوردار است که در گسترۀ ایران و در شهرها و روستاها بی سر و صداهای معمول به کودکان و نوجوانان ایرانی خدمات میدهند و شماری از برجستهترین شخصیت های فرهنگی و هنری و سینمایی در 50 سال اخیر در بطن و متن کانون بالیده و برخی چون عباس کیارستمی فقید در قلههای جهانی ایستادهاند و قابل حدس بود که ایدۀ واگذاری یا ادغام به ذهن کسانی رسیده که درک و خاطرهای از نام و اعتبار کانون ندارند و حالا جای خوشحالی است که دستکم مدیر عامل کانون با روح آن بیگانه نیست.
این نکته هم قابل ذکر است که دامنۀ فعالیتهای کانون فراتر از مراکز فرهنگی و هنری است چرا که تولیدات کانون در حوزههای فیلم، کتاب، تئاتر، سرگرمیهای سازنده و بازیهای رایانهای و موسیقی از جمله شاخصترین دستاوردهای داخلی و بینالمللی این مجموعه با ۵۷ سال فعالیت بهشمار میرود.
جای خوشحالی است که مدیرعامل کانون گفته: "قدر و عظمت علاقهمندان کانون را میدانیم و آن را پاس میداریم و به یاری خدا و حمایت کادر، مربیان، نخبگان و تولیدکنندگان آثار فرهنگی هنری و والدین عزیز برای اعتلای کانون، به صورت شبانهروزی خواهیم کوشید... خاطرات نسلهای مختلف در کتابخانههای کانون رقم خورده و آشیانه مرغک کانون، کتابخانههای کانون است و پرنده، هرگز از آشیانه جدا نخواهد شد."
موضع او در قبال ادعای زیاندهی هم قابل ستایش است: "بیتردید همه سیاستگذاران، برنامهریزان و متولیان فرهنگی نیز اذعان دارند که نگاه سودآور و زیانده به مقوله کار تربیتی و فرهنگی اساسا دیدگاه خردمندانهای نیست. سودآوری یک مرکز فرهنگی تربیتی نظیر کتابخانه، هیچوقت قابل اندازهگیری با معیارها و زاویه دید بازرگانی نیست. برای کار فرهنگی و کتابخانه باید هزینه کرد و سوددهی آن، خود را در ارتقای نسل آینده نشان خواهد داد."
با این همه تا همین جا این نقطه منفی در دولت رییسی ثبت شده که در بحث فرهنگ رویکرد شعاری دارند و 43 سال پس از انقلاب اسلامی به سخنانی بازگشتهاند که در اوج خامیها و خیالپردازی های بدو انقلاب هم مطرح نبوده و گزاف نیست اگر گفته شود چنانچه واگذاری اتفاق افتد نمادی از انحطاط خواهد بود و خوراک مناسبی برای رسانه های فارسیزبان خارج از ایران که معتقدند این دولت نسبت به هر فعالیت خلاق مستقل فرهنگی و هنری حساس است و خلاقیتهای هنری را در خدمت تبلیغات خود میخواهد و این تصور وجود دارد که وزارت فرهنگ و ارشاد متولی ارشاد مردم و تبلیغ برای دولت است حال آن که وظیفۀ مشخص آن اعتلای فرهنگ و هنر است.
جدای این جا دارد یادآوری شود تجربۀ ادغامها در جمهوری اسلامی در اکثر قریب به اتفاق موارد به شکست انجامیده و پس از چندی ناچار شدهاند به همان شکل اول بازگردند و اتقاقا اگر بوروکراسی ایرانی نبود انقلابیون کارنازموده در سالهای نخستین و نوانقلابیهای تازه از راه رسیده در سالهای اخیر قادر به اداره امور با همین کیفیت مشهود هم نبودند و در حق بوروکراسی و ساختار اداری کم لطفی میکنند.
به یاد آوریم که چگونه در دورۀ محمد یزدی در قوه قضاییه دادسراها را منحل کردند ولی بعد با تحمیل خسارات فراوان ناگزیر شدند احیا کنند.
به یاد آوریم چگونه وزارتخانههای ادغام شده دوباره جدا و دایر شدند و اکثر وزارتخانههایی که تشکیل دادند برچیده شد!
همین حالا بحث جدایی دوباره وزارت صنایع از بازرگانی یا راه از مسکن و شهرسازی مطرح است. شاید تنها دو ادغام ادامه یافته و ثمر داشته است: یکی کمیتهها در شهربانی و ژاندارمری که این هم در واقع انحلال کمیتهها و ژاندارمری بود و دوباره البته پلیس مرزی تشکیل دادند و دیگری جدایی بخش آموزش پزشکی از وزارت علوم و الحاق آن به وزارت بهداشت که اگر چه به گسترش شبکه بهداشت و درمان یاری رساند اما به نظام یکپارچۀ آموزش عالی آسیب وارد ساخت و اکنون تا صحبت از وزارت بهداشت و درمان میشود کمتر کسی به یاد آموزش پزشکی میافتد و از زبان وزیر هم بیشتر دربارۀ بیماریها و قیمت دارو و تعرفه میشنویم تا آموزش پزشکی.
با این نگاه چه ادغام باشد چه واگذاری از ابتدا قابل حدس بود که محکوم به شکست است و به همین خاطر اغلب کارشناسان تلقی انحلال داشتند و مخالفت کردند.
به جای اینکه از بودجههای غیر ضرور بکاهند چرتکه برداشتهاند که کتابخانهها ضرر میدهد. لابد توقع داشتند کتابخانهها مثل تراکمفروشی شهرداری و یک بنگاه ماشین سود بدهد! اگر به ضرردهی باشد صدا و سیما و روزنامه دولت هم ضرر میدهند. چرا واگذار نمیکنند؟ چتر صدا و سیمای ملالآور و پر هزینه و فربه را مدام گسترش میدهند و جای دیگر را میگویند ضررده است؟
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اما یک برند است و دربارۀ برندها این قدر گشادهدستانه و خام نمیتوان تصمیم گرفت. میخواستم بگویم ناموس فرهنگ و هنر است. اصلا همین ناموس که واژه فارسی است و در ادبیات اصولگرایی زیاد به کار میرود رساتر است.
با این که چهرههای متنوع فرهنگی و هنری مختلف موضع گرفتند ولی صدایی از نمایندگان مجلس برنخاسته است. مشخص نیست این نمایندگان از چه پایگاه اجتماعی و فرهنگی برخاستهاند که در این زمینه هم انگار نظر ندارند. در بقیه امور که تکرار کنندۀ مواضع رسمیاند. در این فقره هم لابد منتظرند ببینند موضع رسمی چیست ولی نقش خود آنان چه میشود؟
کار دولتی که وعده داده بود پرسپولیس و استقلال یا ایران خودرو و سایپا را از دولتی بودن خارج میکند به جایی رسیده که رفته سراغ یک نهاد فرهنگی مظلوم و میگوید نمیصرفد و ضررده است! کانون چه کند که مثل شهرداری و جاهای دیگر بانک ندارد تا پول چاپ کند!
کدام ادغام و واگذاری به نتیجه رسیده که سراغ این بخش مظلوم آمدهاید؟ آشیانۀ مرغکی را که مرغ خیال بچههای این سرزمین را پرواز میدهد ویران نکنید! بگذارید دست کم چند سال کودکی را خوش و در تخیل باشند.
بازده این مراکز در تربیت نسلها و آحاد جامعه است که سنجیده می شود.
آموزش و پرورش به ظاهر زیانده است اما دکتر و مهندس محصول آن است که این محصول مملکت را میسازد.
نیواصولگرایان چنان با سرعت در حال بیراهه رفتن هستند که در هر حال سیستم را مجبور می کنند بروکراسی مطلوب هاشمی رفسنجانی را دوباره برپا کند.
دعوای اصلی این بود .
هاشمی قائل به بروکراسی بود اما مخالفان او فکر می کردند که همه جا را می شود هیئتی اداره کرد.
طی چند سالی که او از قدرت دور بود شاهد بودیم که اصولگرایان و شاخص ترینشان احمدی نژاد به جنگ دیوان سالاری اداری رفتند و صد البته شکست خوردند.
دشمنی با بروکراسی حتی از دشمنی با دموکراسی هم بدتر است .