عصر ایران - "تلافی بزرگ" (Massive Retaliation) دکترین جان فاستر دالس، وزیر خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا در فاصلۀ 1953 تا 1959، بود که به موجب آن هر گاه کشورهای کمونیست (بویژه شوروی) بخواهند وضع موجود بینالمللی را تغییر دهند و در صدد گسترش کمونیسم برآیند، باید منتظر کیفری سخت به صورت "انتقامگیریِ هستهایِ بازدارنده" باشند.
جان فاستر دالس وزیر خارجۀ دولت دوایت آیزنهاور بود. دالس یک سیاستمدار عضو حزب جمهوریخواه بود و مواضع سرسختانهای علیه کمونیسم در سراسر جهان داشت و فردی شدیدا مذهبی بود.
او به عنوان وزیر خارجۀ آمریکا نقش مهمی در شکلگیری ساختار سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) داشت و طرح ساخت این سازمان در واقع بخشی از استراتژی عمومی او در کنترل گسترش شوروی با تهدید به تلافی شدید در صورت وقوع جنگ بود.
دالس همچنین از پیشگامان سیاست "خطرپذیری" در مواجهه با کمونیستها و سایر دشمنان ایالات متحدۀ آمریکا بود. او خطرپذیری را «تونایی نزدیک شدن به جنگ بدون ورود به آن» تعریف کرده و آن را «مهارتی الزامی» دانسته است.
جان فاستر دالس
جان فاستر دالس پس از طرح دکترین "تلافی بزرگ"، پیشنهاد تشکیل یک جبهۀ متحد بینالمللی را برای جلوگیری از پیشروی کمونیستها در آسیای جنوب شرقی مطرح کرد و حتی از حمله به خاک چین در صورت واکنش نشان دادن به این ائتلاف سخن گفت.
دکترین "تلافی بزرگ" عملا فایدۀ چندانی نداشت چراکه اندکی پس از مطرح شدن آن از سوی دالس، دولت شوروی اعلام کرد که بمب هیدروژنی و موشک قارهپیما دارد و در سال 1957 نیز با پرتاب اولین قمر مصنوعی (به نام اسپوتنیک) به فضا، اعتبار دکترین دالس را مخدوش کرد.
با این حال دکترین "تلافی بزرگ" از سال 1954 تا 1966 در سیاست ناتو نافذ بود اما پس از آن، جایش را به دکترین "پاسخ انعطافپذیر" داد و به این ترتیب، سیاست ناتو در قبال بلوک شرق تعدیل شد.
جان فاستر دالس در میانۀ نزاع سرمایهداری و کمونیسم، منتقد رادیکال "بیطرفی" بود و در واکنش به شکلگیری "جنبش غیرمتعهدها" گفت: «بیطرفی بیش از پیش مهجور و منسوخ شده است و مگر در شرایطی بسیار استثنایی مفهومی بد و کوتهنگرانه است.»
او مصداق سیاستمدارانی بود که ساموئل هانتینگتون آنها را "بازها" توصیف کرده که با میانهروی و ملایمت "کبوترها" مخالفاند. منتقدینش او را مسئول تیره شدن روابط جهان غرب با دولتهای کمونیستی و وقوع جنگ سرد میدانند.
در واقع دکترین "تلافی بزرگ" وقتی مطرح شد که شوروی هنوز صاحب سلاح هستهای نشده بود و یا آن را اعلام نکرده بود. بنابراین جان فاستر دالس دکترین خودش را بر "جنگی نابرابر" با شوروی و سایر کشورهای کمونیستی مبتنی کرده بود. به این معنا که اگر آنها بخواهند کمونیسم را در جهان توسعه دهند، ایالات متحده با آنها وارد جنگ میشود و در همان ابتدای جنگ، از سلاح هستهای استفاده خواهد کرد.
این ایده فینفسه خام بود چراکه از زمان آغاز پروژۀ منهتن (پروژۀ ساخت بمب اتمی) در اوایل دهۀ 1940، آمریکاییها میدانستند که اتحاد جماهیر شوروی هم در پی دستیابی به سلاح اتمی است.
پروژۀ منهتن در واکنش به احتمال ساخت سلاح اتمی از سوی رژیم هیتلر استارت خورده بود و در آن زمان شوروی تا خرخره درگیر جنگ با آلمان بود؛ پس طبیعی بود که روسها، حتی اگر خطری از جانب آمریکا احساس نمیکردند، در پی رسیدن به سلاح اتمی باشند تا بتوانند به حملۀ اتمی احتمالی آلمان، پاسخی مشابه دهند.
در طول مدتی هم که پروژۀ منهتن (46-1942) در دست اجرا بود، روسها همواره میکوشیدند با جاسوسی از آمریکاییها، اطلاعاتی دربارۀ میزان پیشرفت این پروژه و کیفیت آن بدست آورند.
بنابراین اینکه دالس دوازده سال پس از آغاز پروژۀ منهتن، با ارائۀ دکترین "تلافی بزرگ"، تز حملۀ اتمی به شوروی در صورت تلاش این کشور برای گسترش کمونیسم در دنیا را مطرح کرد، اساسا ایدهای خیالپردازانه بود؛ به این معنا که دالس دانشمندان و دولت شوروی را بیش از حد دست کم گرفته بود و تصور میکرد که آنها همچنان به سلاح هستهای نرسیدهاند و شاید تا مدتها بعد نیز به چنین سلاحی نرسند.
اما درست در همان سالی که دالس دکترین تهاجمی خودش را مطرح کرد، دولت شوروی اعلام کرد سلاح هیدروژنی دارد و کارایی دکترین "تلافی بزرگ" به جدّ زیر سؤال رفت و به همین دلیل ناتو سرانجام در سال 1966 آن را کنار گذاشت.
در 17 ژوئن 1967 که چین هم اولین بمب هیدروژنی خود را به طور آزمایشی منفجر کرد و پس از آمریکا و شوروی و بریتانیا چهارمین کشوری شد که صاحب سلاح هستهای است، بیش از پیش معلوم شد که دکترین "تلافی بزرگ" ایدهای خام و خطرناک بوده است؛ چراکه ترویج و توسعۀ کمونیسم در هر کجای دنیا، قطعا بهتر از آغاز جنگ جهانی اتمی بود.
جان فاستر دالس در آوریل 1959 به دلیل ابتلا به سرطان از مقامش استعفا کرد و در ماه مِی همان سال درگذشت. او متولد فوریۀ 1888 بود.