عصر ایران؛ مهرداد خدیر- یک سال پس از خروج محمد جواد ظریف از وزارت امور خارجه بار دیگر در تیر 1401 او خبر ساز شد. به خاطر انتشار سخنانی که نمی دانست ضبط می شود و انتشار تقطیع شده و بی اجازۀ جملاتی از آن را غیر اخلاقی دانست.
وزیر سابق خارجه و امضا کنندۀ برجام دربارۀ این ماجرا چنین توضیح داد: « متأسفانه یک خبرگزاری به روش همیشگی خود در بی توجهی به اصول ابتدایی اخلاق حرفه ای دزدانه به بخشهای تقطیع شدهای از یک گفت وگوی دو ساعته دانشگاهی و غیر خبری با جمعی از استادان و دانشجویان دست یافته و آن را به شکل گزینشی، تحریف شده و خارج از موضوع بحث منتشر کرده و سپس خود و همراهانش بر آن متن دزدانۀ دست کاری شده حاشیه نگاری کرده و با ببرکاغذی خودساخته به جنگ و مناظره پرداخته اند » و به این جمله بسنده کرد: «تیرهای دروغ را با سپر تحمل پاسخ میدهم».
در متن منتشره به نقل از جواد ظریف آمده بود: این مجلس یک مصوبه گذراند که اگر امروز ایران به توافق برسد باید از آن مصوبه قطع برجام است. کی اسراییلی ها آقای فخرآبادی را ترور کردند؟ بعد از انتخاب جو بایدن به عنوان رییس جمهوری بعد ما قانون راهبردی یا همان تحریم راهبردی را که نمی دانم چه چرتی است اسمش تصویب کردیم در واقع در پاسخ به کشتن فخری زاده توسط اسراییل ضد برجام بود. آن کسی که این مصوبه را دنبال کرد آن .... خیال میکرد ظریف می خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود و میخواست خودش کاندید شود و نمیدانست نه خودش کاندیدا میشود نه ظریف چنین قصدی دارد.»
قابل پیشبینی بود که کیهان هم به میدان بیاید و اتهامات کهنه را تکرار کند ولی ظریف دیگر ادامه نداد و بحث خاتمه یافت و شاید اگر در پایان اسفند که ایران و عربستان سعودی توافق کردند و روزنامهای تیتر زد: «برجام چینی» کیهان واکنش نشان داد و توافقات تازه را بی توجه به برجام و خارج از برجام دانست. ظریف البته در همان تیرماه در یک گفتوگوی رسمی شرکت کرد و گفت: «مسؤولیتی ندارم ولی دلم برای این شرایط میسوزد.»
در تیرماه بحث حجاب دوباره شدت گرفت ولی محمد باقر قالیباف در نطق روز 21 تیر از بگیر و ببندها دفاع نکرد و گفت: «هر اقدامی خلاف موارد تعیین شده در قانون به هر شکل علیه اصل هدف ترویج حجاب و عفاف خواهد بود و فراموش نکنیم هیچکس نسبت به موضوع از خود مردم حساستر نیست.»
شاید اگر نیروی انتظامی به هشدار و نقد رییس مجلس که خود سردار سرتیپ پاسدار است و مدتی فرمانده نیروی انتظامی بوده توجه میکرد دو ماه بعد اتفاق مهسا/ژینا امینی هم رخ نمیداد که کشور را دچار التهابی بیسابقه کند تا بعد از چند ماه اصولگرایان رادیکال سنتی به جای انتقاد از کم/بد/ شُل حجابی شاهد بیحجابی باشند و ندانند با این پدیده چه کنند چرا که اگر بخواهند از روشهای قهرآمیز گذشته استفاده کنند یک ژینای دیگر ماجراهای تازه ایجاد میکند و ادامۀ این روند هم پایگاه اجتماعی آنان را سرخورده میکند زیرا به طعنه گفته میشود مهم ترین دستاورد دولت اصولگرا و انقلابی ابراهیم رییسی کشف حجاب زنان/ دختران بوده است!
خبر پرسروصدای دیگر تیرماه تأیید زندانی بودن پسر مصطفی میرسلیم به اتهامات سیاسی و امنیتی بود و هفتهنامهای در صفحۀ نخست به این بهانه این پرسش را به میان آورد: چرا فرزندان هنرمندان شاخص مانند شجریان و انتظامی و شخصیتهایی مانند علی شریعتی فقید که فرصت چندانی نداشتند تا اصطلاحاً بالای سر بچههای خود باشند اینقدر به پدران خود می بالند و در مسیر آنان قدم برمیدارند ولی سیاسیونی که مدعی هدایت آدم و عالَماند و برای همه نسخه میپیچند از پس بچههای خود برنمیآیند؟ اگر واقعا منحرف باشند چرا مدعیان تربیت پسران و دختران ما از عهدۀ تربیت فرزند خود برنمیآیند و اگر چنین نباشد چرا پدر را الگو قرار نمیدهند؟