عصر ایران؛ اهورا جهانیان - در این دوره از جام ملتهای آسیا، گزارشگران ایرانی، چه در صداوسیما و چه در سایت آنتن، هنگام گزارش بازیهای ایران، شأن خود را فراموش میکردند و عملا از یک گزارشگر فوتبال تبدیل میشدند به یک طرفدار متعصب. یعنی آنها عینهو تماشاگر متعصبی که روی سکوها نشسته و مشغول تشویق تیم محبوبش است، نعره می کشیدند و گاه یاوه میبافتند!
البته منظورمان این نیست که این گزارشگران فهیم وطنی، کل نود دقیقه را این طور سپری میکردند؛ ولی به هر حال این آفتی آشکار در طرز و نحو گزارشگریشان بود.
مثلا در گزارش بازی ایران و قطر در سایت آنتن، بعد از اینکه ایران گل اول را زد، گزارشگر گمنام بازی گفت: «این تازه صبحانۀ قطریهاست؛ ناهار و شامشان را هم کنار گذاشتهایم!»
گزارشگر مذکور همچنین در طول بازی بارها و بارها تاکید کرد ما پیروز این بازی خواهیم بود. حتی وقتی که کار از دقیقۀ 82 هم گذشته بود و ایران 3 بر 2 از قطر عقب بود! انگار میخواست به خودش دلداری دهد.
همچنین وقتی شجاع خلیلزاده با خطا اکرم عفیف را متوقف کرد، آقای گزارشگر احتمال داد داور به شجاع کارت قرمز دهد ولی بعد از اینکه داور کارت زرد داد و سپس ویدیوی آن صحنه را چک کرد و به درستی به شجاع خلیلزاده کارت قرمز داد، گزارشگر چندین بار گفت: داور الکی کارت قرمز داد! در حالی که خودش قبل از داور معتقد بود خلیلزاده باید اخراج شود!
کاملا پیدا بود که گزارشگر سایت آنتن، خردمندانه سخن نمیگوید و زمام کلامش را به دست عواطف خود داده و از مقام یک "گزارشگر" به جایگاه یک "طرفدار متعصب" فروکاسته.
گزارشهای محمدرضا احمدی از مسابقات ایران در این دوره از جام ملتهای آسیا نیز مبتلا به چنین رویکردی بود. او پایش را در کفش خیابانی کرده بود و با ناسیونالیسمی کاذب و گلدرشت، به نحوی گزارش میکرد که انگار خودش یک طرف رقابت و دعوا است.
در واقع او فراموش میکرد آنجا نشسته تا بازی را گزارش کند نه اینکه نقش طرفدار ششآتشۀ تیم ملی ایران را ایفا کند. وقتی ایران به قطر گل زد، محمدرضا احمدی چندین بار این جمله را تکرار کرد: اسمع قطر! اسمع قطر!
او در بازی با امارات هم از این ادبیاتِ بیش از حد جانبدارانه استفاده کرد. در حالی که این کاملا عادی است که قبل از شروع هر بازی حساسی، تماشاگران و طرفداران تیم مقابل، برای تیم حریف کری بخوانند. این کریخوانیها را تماشاگران یا بازیکنان ایران در روز مسابقه تلافی میکردند طبیعتا. نیازی نبود محمدرضا احمدی بازی را چنان گزارش کند که گویی عواطفش بابت کریخوانیهای رایج در فوتبال، به شدت جریحهدار شده.
در جام ملتهای اروپا در سال 1988، تماشاگران سه تیم انگلیس و هلند و آلمان به شدت در تقابل با یکدیگر بودند و کارشان از کریخوانی به تهدید و قرار گذاشتن در مترو برای کتککاری هم کشیده شد و یکی دو بار پلیس مانع آنها شد و یک بار هم خودشان منصرف شدند. انگلیس و هلند در یک گروه بودند، انگلیسیها و آلمانیها هم که از جام جهانی 1966 بلکه از جنگ جهانی دوم، از یکدیگر بیزار بودند!
اگر محمدرضا احمدی یا جواد خیابانی هلندی بودند و در آن جام گزارشگر بازیهای هلند به آنها واگذار شده بود، حین گزارش مسابقات چهها که نمیکردند! البته چنین روحیهای بیشتر مناسب آلمانی بودن است! به هر حال گزارش گزارشگر نباید در امتداد دعواهای تماشاگران و طرفداران تیم حریف با تیم خودی باشد. همچنین در جریان بازی نیز اگر بین بازیکنان تیم خودی و تیم حریف درگیری پیش آمد، گزارشگر نباید فراموش کند که کارش گزارش بازی است نه طرفداری متعصبانه از تیم خودی.
گزارشگر البته حق دارد حین گزارش طرفدار تیم ملی کشورش باشد ولی افراط در نمایش این طرفداری، حالتی زننده و آزاردهنده دارد. بویژه وقتی که با گارد گرفتن یا حتی اظهار بیزاری از طرفداران و بازیکنان تیم حریف توام شود.
میان "چقدر خوبیم ما"، که عادل فردوسیپور در بازی ایران و آرژانتین در جام جهانی 2014 بر زبان آورد و "اسمع قطر" گفتنهای مکرر و توام با فریاد محمدرضا احمدی در بازی ایران و قطر، تفاوت ظریف اما آشکاری وجود دارد که مایۀ جاذبۀ گزارش فردوسیپور و موجب دافعۀ گزارش محمدرضا احمدی است.
وانگهی فریاد زدن گزارشگر، به نحوی که شبیه نعره شود، پدیدۀ تازهای بود که در گزارشهای محمدرضا احمدی به چشم آمد. احمدی گاهی که تیم ملی ایران در بازی با حریفانش در موقعیت گل قرار میگرفت، مکررا فریاد میزد: بزن، بزن، بزن! حتی وقتی بازیکن ایران توپ را گل میکرد، بزن بزن گفتنهای احمدی همچنان ادامه پیدا میکرد.
جواد خیابانی هم که از قدیم شهره است به تزریق احساسات ناسیونالیستی باورناپذیر در گزارش خودش. ناسیونالیسم او گاهی به نقض غرض هم منتهی میشود. مثلا سال 1380 که ایران در ورزشگاه آزادی 2 بر صفر عربستان را شکست داد، خیابانی از فرط نفرت از تیم ملی عربستان، گفت: عربستان امروز در اندازۀ یک تیم روستایی ظاهر شد! این جمله اگرچه نفرتپراکنی بود، ولی برد تیم ملی ایران را هم بیارزش کرد. بردن یک تیم روستایی، آن هم فقط با دو گل، چه ارزشی دارد؟ در حالی که تحقیر هم میهنان روستایی هم در آن مستتر است.
بعد از این سوتی، البته دیگر به خیابانی اجازه ندادند بازیهای مقدماتی جام جهانی 2002 را گزارش کند. ولی الان ظاهرا نظارت نه چندان پررنگ سابق نیز بر عملکرد گزارشگران فوتبال وجود ندارد و آنها در سایت آنتن یا تلویزیون، کم مانده بود یک شیپور بردارند و نقش شیپورچی تیم ملی ایران را بازی کنند.
در واقع گزارش بازیهای ایران در این جام، به شکل کاذب و باورناپذیری "مهیج" بود. بینندۀ تلویزیونی بافراست، به راحتی متوجه قلابی بودن و فقدان اصالت این "گزارشهای مهیج" میشد. دلیل این طرز گزارشگری در این دوره از جام ملتهای آسیا، "طرفدارتراشی" برای تیم ملی ایران بود.
اگرچه امسال، در مقایسه با سال قبل، عدۀ کمتری از مردم خواهان شکست تیم ملی بودند، ولی مدیران صداوسیما واقف بودند تیم فوتبال ایران فاقد "محبوبیت ملی" سابق است. از سوی دیگر، آنها طبیعتا نمیدانستند درصد مخالفان موفقیت تیم ملی در سطح جامعه، نسبت به پارسال، چقدر کاهش یافته است. قاعدتا عدهای هم مردد بودند که مثل پارسال مخالف برد تیم ملی باشند یا در قبال تیم ملی تغییر موضع دهند.
بنابراین به نظر میرسد مدیران ورزشی و غیرورزشی صداوسیما از بالا دستور داده بودند یا توصیه کرده بودند که گزارشگران چنان گزارش کنند که دستکم مرددین به جمع موافقان تیم ملی بپیوندند و چه بسا از شمار مخالفان موفقیت تیم ملی هم تا پایان جام کاسته شود.
نتیجۀ چنین سیاستی، شکلگیری گزارشهای اعصابخردکنی شد که حتی از قابلیت تبدیل موافقان به مخالفان برخوردار بودند. مرددین که به جای خود! مردم از پشت کوه نیامدهاند و دیر یا زود متوجه میشوند این یا آن گزارشگر خاص، صرفا مشغول گزارش بازی نیست بلکه در کنار گزارش بازی، کار دیگری هم دارد انجام میدهد که آن را میتوان خوشرقصی برای رؤسا و یا دمیدن در تنور نوعی ناسیونالیسم قلابی دانست.
آنچه که میتوانست حمایت مردمی از تیم ملی را به نحو چشمگیری افزایش دهد، صعود به فینال بود نه این گزارشهای آمیخته به هیجانهای گلدرشت و کاذب. اظهار خوشحالی جمع قابل توجهی از مردم در فضای مجازی بابت باخت تیم ملی مقابل قطر، نشان داد گزارشهای متعصبانه و پرفریادِ محمدرضا احمدی و همکارانش، چندان هم مثمر ثمر واقع نشدهاند.