عصر ایران- «بهارستان جامی» به سبک «گلستان سعدی» و با نثر آهنگین همراه با شعر و حکایتهایی آموزنده است. هر چند هیچ کتابی همسنگ گلستان نیست و در زبانآوری شاعری هم چون سعدی سراغ نتوان گرفت اما جامی هم طبع لطیفی داشته و بی قصد رقابت با شاعران پیشین و در عین ابراز علاقه و ارادت به سعدی و حافظ آثاری بر جا گذاشته و «بهارستان» از این دست است و حکایت زیر از «روضۀ هفتم» نقل میشود:
«شغالی، خروسی را در خواب، سحر بگرفت. فریاد برداشت که من مونسِ بیدارانم و مؤذّنِ شب زندهداران. از کشتن من بپرهیز و خون مرا به تیغ تعدّی مریز.
چرا بی موجبی با من ستیزی؟
که خواهی بیگنُه خونم بریزی؟
شغال گفت: من در کشتن تو چنان یکجهت نیستم که به هیچ وجه از آن بازایستم. خاطر خود را از اختیار بپرداختم و تو را در این صورت مخیّر ساختم. اگر خواهی، به یک ضربت پنجه، جان تو را بستانم و اگر خواهی لقمه لقمه تو را طعمۀ خود گردانم.
جز به تدبیر خِرَد از سر خود دفع مکن
با تو شریری اگر شور و شری گیرد پیش
به تضرع مسِپُر راه خلاصی که به آن
از بدش گر گذرانی بَتَری گیرد به پیش»
--------------------------------------------------