عصر ایران- تا صحبت از تاریخ بیهقی -از نمونههای درخشان نثر پارسی- میشود بیش و پیش از هر حکایت آن « حسنک وزیر» به ذهن میآید حال آن که شاهکار ابوالفضل بیهقی بسی متنوعتر است و به داستان حسنک و مادر «جگرآور» او محدود نیست. هر چند که این حکایت، چندان درخشان است که به باور استادِ گزارشنویسی (علی اکبر قاضیزاده) در شمار گزارشهای روزنامهنگاری با معیارهای امروز هم قابل احصاست.
در «باغ ادبیات» البته بنا بر این است که به خوشهای و توشهای بسنده کنیم و مجال تطویل و تفصیل نیست. از این رو تنها چند سطر از «خطبۀ دوم» را نقل میکنیم:
« و حکما تنِ مردم را تشبیه کردهاند به خانهای که اندر آن خانه، مردی و خوکی و شیری باشد و به مرد، «خِرَد» خواستند و به خوک «آرزو» و به شیر «خشم».
و گفتهاند از این سه که هر که بهنیروتر خانه اوراست. و این حال را به عیان میبینند و به قیاس میدانند که هر مردی که او تن خویش را ضبط تواند کرد و گردن حرص و آرزو بتواند شکست، رواست که او را «مرد خردمند خویشتندار» گویند و آنکس که آرزوی وی به تمامی چیره تواند شد چنانکه همه، سوی آرزو گراید و چشم خِرَدش نابینا مانَد، او به منزلت خوک است. همچنان که آنکس که خشم بر وی دست یابد و اندر آن خشم هیچ سوی ابقا و رحمت، نگراید به منزلت شیر است.
و این مسأله ناچار روشنتر باید کرد: اگر طاعنی گوید که " اگر آرزو و خشم نبایستی، خدای عِزَّ و جلّ، در تن مردم نیافریدی". جواب آن است که .... اگر آرزو نیافریدی کس سوی غذا که بقای تن است و سوی جفت که در او بقای نسل است نگرایستی و و مردم نماندی و جهان ویران گشتی و اگر خشم نیافریدی هیچکس روی ننهادی سوی کینه کشیدن و و خویشتن را از ننگ و ستم نگاه داشتن و عیال و مال از غاصبان دور گردانیدن و مصلحت یکبارگی منقطع گشتی اما چنان باید و ستوده آن است که قوّت آرزو و قوّت خشم در طاعت قوّت خِرَد باشند.»
----------------------------------------
درنگی بر متن: بیهقی تن آدمی را به نقل از فرزانگان روزگار خود به خانهای تشبیه کرده که در آن یک مرد، یک خوک و یک شیر زندگی میکنند. تأکید بر مرد به جای انسان علی الاطلاق نشان از نگاه مردسالار آن دوران حتی در نگاه روشنفکری چون بیهقی دارد. مرد از نگاه او البته استعاره از خرد است و خوک از آرزو (غریزه و میل) و شیر هم خشم.
مرد خردمند خویشتندار؛ از نظر او کسی است که خشم و آرزوی او بر خرد او نچربد و تابع خرد باشد یعنی در آن خانه خوک و شیر از مرد (انسان) تبعیت کنند.
خود میداند که مخاطب میپرسد اگر قرار بود خشم و میل و آرزو نداشته باشیم چرا در وجود ما نهادینه شده و پاسخ میدهد: آرزو برای یافتن عذا و پیدا کردن همسر به منظور بقای نسل است و طبعا غریزه جنسی را مد نظر دارد و خشم هم برای آن که در مقابل تعدی و ظلم بتواند از خود دفاع کند.
در نظر داشته باشیم که در دنیای پیشامدرن همانگونه که مرد بیش از زن نماد انسان و خردمداری معرفی میشد آرزو هم چندان ستایش نمی٬شد چندان که بودا نیز رنج آدمی را به خاطر آرزوهای برآورده نشده میداند ولی بیهقی به جای سرزنش رنج و آرزو آنها را مطیع خرد میخواهد و همچون دیگر بزرگان قرون 4 و 5 ستایشگر خرد است و خردمندی و بر خلاف آنچه از قرن 6 و 7 به بعد تحت تأثیر تصوف رایج شد عقل را شماتت نمیکند و دو گانه عشق و عقل را پیش نمیکشد بلکه تصریح میکند: خرد، مرد (یا زن) خانه ( حاکم و سلطان) است و خوک و شیر باید در خدمت او باشند. (میل و آرزو و نیز خشم و کین در خدمت خرد نه آن که غریزه و خشم بر عقل بچربد).
به لحاظ شکلی هم شروع جملات با حرف «و» قابل توجه است چون استادان امروز ادبیات شروع جمله با حرف «و» را نادرست میدانند و میگویند جمله نمیتواند با حرف عطف آغاز شود و برخی حتی معتقدند در فارسی «وَ» نداریم و در واقع «ضمه» است و این گونه باید خواند. نثر بیهقی اما گویاست.
خارج از متن این اشاره هم خالی از لطف نیست که بیهقی که میگوید اگر آرزو یا غریزه یا کشش جنسی نبود بقای نسل به مخاطره میافتاد نبود تا این روزگار را ببیند که آرزو هست ولی بقای نسل به مخاطره افتاده چندان که وزیر بهداشت هشدار میدهد پنجره جمعتی تا 7 سال دیگر بسته میشود.
معنی برخی واژگان:
حکما: فرزانگان.......... به نیروتر: زورمندتر و قویتر...............طاعِن: سرزنشگر............. نگرایستی: گرایش نمیداشت..............خانه اوراست: خانه از آن اوست/ حاکم خانه است
* اگر مایل به مطالعۀ تاریخ بیهقی هستید پیشنهاد ما نسخۀ ویرایش شده جعفر مدرس صادقی نویسندۀ زبردست ایرانی است که به جز تاریخ بیهقی مجموعههای دیگر را نیز در «بازخوانی متون» بازنویسی کرده با پرهیز از شرح و تفصیل زیاد و تنها به قصد سهولت در خواندن.
بخصوص قسمت ذیل متن که نسخه سهل را معرفی کردید متشکرم
دلیل این تفاوت چیست