وقتی
برای اولین بار سوار اتوبوس شدم، از همان دم در روی اولین صندلی خالی پشت سر
راننده نشستم. مسافرانی که پس از من سوار می شدند هر کدام با نگاهی متفاوت به من،
از جلوی من رد می شدند و به سوی صندلی های پشت سری می رفتند. با اینکه چند صندلی در
کنار من خالی بود ولی همه ترجیح میدادند بروند عقب تر و کسی روی آن صندلی ها نمی
نشست.
من ضمن اینکه کمی تعجب کرده بودم، مثل نخستین تجربه صندوق فروشگاه زنجیره ای اوشان (سوغات فرنگ شمار ه 2 ) قبل
از هرچیز سر و وضع و لباس خود بخصوص زیب شلوارم را وارسی کردم! وقتی دیدم همه چیز
روبراه است و مشکلی نیست، فکر کردم بی جهت
در خصوص نوع نگاه مسافران دچار توهم شده ام ، لذا با خیال راحت به صندلی تکیه دادم
و سرم را روی دسته پشتی صندلی خواباندم: ای داد و بیداد.... دیدم بالای پنجره اتوبوس نزدیک سقف برچسبهایی نصب
شده با چند شکل و علامت: خانمی باردار، یک کالسکه، پیرمردی با عصا ، یک ویلچر و
کنار آنها نوشته است: " اولویت با ... " تازه فهمیدم که دوباره دسته گل آب
داده ام!
صندلیهای نزدیک درهای خروجی جلو و عقب اتوبوس به این افراد اختصاص داده شده بود تا با زحمت کمتری سوار و پیاده شوند. با لبخندی بر لب بلند شده و به سمت عقب اتوبس راه افتادم. وسط های اتوبوس روی یک صندلی خالی نشستم و بلافاصله بالای پنجره و نزدیک سقف را وارسی کردم تا اگر تابلو یا برچسب هشدار و اخطاری هست ببینم و دوباره گاف ندهم. خوشبختانه چیزی نبود و درست نشسته بودم.
چون گرمایی هستم و کنار پنجره هم نشسته بودم، بی
درنگ دست بردم که شیشه را بازکنم و از هوای بیرون که خنک تر بود استفاده کنم. متوجه
شدم که با خط چاپی کم رنگی – بنحوی که خیلی جلوی دید را نگیرد- روی شیشه نوشته است :
" در فصل سرما اولویت با بسته بودن
شیشه است، در فصل گرما اولویت با باز بودن شیشه است، در صورت بروز اختلاف، نظر کسی
اولویت دارد که در کنار شیشه نشسته باشد "
خیلی جالب بود! مدیریت اتوبوسرانی
شهر حتی این را هم پیش بینی کرده بود که ممکن است بین مسافران اتوبوس در مورد باز
یا بسته بودن شیشه اختلاف نظری بروز کند و پیشاپیش برای آن چاره ای اندیشیده و راهکاری نشان داده بود.
به فکرم رسید همین است که تنش و درگیری و مشاجره بین این مردم
خیلی کم است زیرا برای هر موضوع مورد مناقشه ای - حتی برای باز یا بسته بودن شیشه
پنجره اتوبوس – هم پیش بینی و آینده نگری شده است!
جالب بود
بود