تقریبا
از همه همسایه ها بجز یک نفر کارت تبریک متقابل دریافت کردم. حس کنجکاوی تحریکم
کرد ببینم این کدام همسایه است که به ابتکار و پیشدستی من در ارسال کارت تبریک بی
تفاوت بوده است؟ مرد میانسال مجردی بود که در طبقه ای دیگر ساکن بود و متوجه شدم
همانی است که ظاهرا از ما خوشش نمی آید... علت نارضایتی اش را نمی دانستم ولی با
وجود تبلیغات منفی علیه ایران و مسلمانان در اروپا، تقریبا ناراحتی بی دلیلش هم
قابل درک بود.
بالاخره چند روز بعد دیدم پاکت کارت تبریک و کتابی را که برایش
فرستاده بودم، پس از آنکه پاکت را باز کرده و از محتوای آن مطلع شده است، عینا
دوباره به صندوق پستی من برگردانده است!
رفتارش برایم گران آمد و آن را توهین آمیز
تلقی کردم و در فکر بودم تا یک جوری جبران کنم و واکنش نشان دهم که ضمن پرهیز از
بی احترامی و ایجاد نارضایتی بیشتر، ضمنا او را تادیب هم کرده باشم!
این موضوع چند
روزی فکرم را به خود مشغول نمود تا اینکه با عبور از مقابل یک کتابفروشی یک کتاب
مصور قصه کودکان که تازه چاپ شده وبه بازار آمده بود و به همین منظور در بخش تبلیغ
تازه های ویترین کتابفروشی قرار داشت، توجهم را جلب کرد!
بلافاصله یک جلد از
آن را که برای رده سنی کودکان ابتدایی بود
خریدم و در یادداشت کوتاهی برای آن همسایه ناراضی نوشتم:
" همسایه محترم ، آقای ... از اینکه با ارسال کارت تبریک کریسمس و کتابچه کوچک معرفی ایران موجبات ناراحتی شما را فراهم آوردم ازشما پوزش می طلبم. در کشور من که تعداد قابل توجهی از هم کیشان شما هم ساکن اند، ما طی قرون و در پناه زندگی مسالمت آمیز یاد گرفته ایم که به همدیگر ، فارغ از نژاد و مذهب و ... احترام گذاشته و در شادی ها و غم های یکدیگر شریک باشیم... طبعا اکنون که به اقتضای شغلی در کشور شما و در همسایگی تان زندگی می کنم نسبت به دین شما و پیامبر شما که اتفاقا از پیامبران بزرگ و مورد احترام مسلمانان هم هست، احساس قرابت بیشتری می کنم. در هر حال از اینکه کارت تبریک مرا پس فرستادید از شما تشکر می کنم.
ضمنا از اینکه کتابچه معرفی ایران را هم پس فرستادید ناراحت نیستم، احتمالا آن را در سطح دانش و معلومات خود نیافته اید، لذا به جای آن کتاب که می توانست در مورد یک کشور دور دست اطلاعات جدیدی را در اختیار شما قرار دهد اجازه می خواهم یک کتاب قصه از نویسندگان هموطن خودتان را که مخصوص رده سنی کودکان چاپ شده است برایتان بفرستم. امیدوارم از آن خوش تان بیاید و متناسب علایق و سلایق شما بوده و انتخاب درستی برای یک همسایه محترم و فرهیخته مانند جنابعالی باشد.
ارادتمند.
همسایه ایرانی شما - لکی زاده "
یادداشت
را در پاکتی جداگانه روی کتاب قصه گذاشته و هر دو را در پاکتی دیگر در صندوق پستی
اش قراردادم ولی کمی هم نگران بودم که واکنش وی چگونه خواهد بود... دو روز بعد
وقتی که از سرکار به منزل بر می گشتم دیدم در لابی مجتمع ایستاده است و انگار منتظر
کسی است. با دیدن من به سویم آمد. ابتدا کمی ترسیدم ولی با لبخند و تبسم دستش را
بسویم دراز کرد و بی مقدمه گفت: عالی بود! خیلی عالی بود! گفتم امیدوارم ناراحت تان
نکرده باشم چون قصدم این بود که شما را در ایام سال نو خوشحال کرده باشم، دیدم از
کتاب اولی خوشتان نیامده خواستم جبران کرده باشم!
از رفتار خارج از نزاکتش عذرخواهی کرد و با هم
دوست شدیم. در مورد ایران سوالات زیادی پرسید و دست آخر خواهش کرد که آن کتاب
معرفی ایران را دوباره به او بدهم... .
ضمن تشكر از حركت فردي و خودجوشتان در معرفي فرهنگ ايران و ايراني بايد خدمتان عرض نمايم آنچه كه شما و يا ساير عزيزان در اقصي نقاط جهان انجام مي دهيد تنها با يك اشاره و در يك چشم بهم زدن توسط هموطنان دلواپسان باد هوا مي شود هر چند كه اين اعمال از ارزش كار شما نمي كاهد ولي مسلما انچه را كه رشته ايد پنبه خواهد كرد
ولی کار این دیپلمات هم که کتاب رده سنی کودکان رو برای اون آقا فرستاده اصلا درست نبود