یک شب حوالی ساعت یازده ونیم شب حال مادر خانم بد شد و من
با عجله او را تنهایی به بخش اورژانس نزدیکترین بیمارستان که از قبل می شناختم
رساندم.
پس از معاینه و آزمایش و دادن یکی دو قرص نسخه ای نوشته و دستم دادند و
بیمار را مرخص کردند. من وقتی دست در جیب کردم که هزینه را حساب کنم دیدم به خاطر
عجله کیف پول و مدارک را جا گذاشته ام. حتی مدارک خودرو و هیچ کارتی همراهم نبود.
بسیار مضطرب شدم که مجبورم پیر زن بدحال را تنها و غریب اینجا بگذارم تا بروم منزل
پول بیاورم.
وقتی پزشک و پرستار اضطراب مرا دیدند پرسیدند مشکل چیست؟ شما هم
ناراحتی داری؟
گفتم: راستش با عجله آمده ام و کیف پولم همراهم نیست و نمی دانم باید
چکار کنم.
با خونسردی گفت این دلیل نگرانی توست؟ اگر پول داشتی هم فرقی نمی کرد
این نیمه شب که صندوق ما باز نیست! اضطراب من بیشتر شد. حدس زدم لابد مدرکی، کارتی
باید گرو بگذارم تا فردا که صندوق باز می شود، در حالیکه هیچ کارت و مدرکی هم
نیاورده بودم.
کارمند گفت: کارت بیمه دارید گفتم بیمار مهمان ماست و کارت
بیمه ندارد.
گفت: کارت شناسایی.
گفتم: به همان دلیل عجله داشتن، هیچ مدرکی همراهم
نیست. خودم را آماده کردم بگویم بیمار اینجا بماند تا من بروم از منزل مدارک
بیاورم که پرستار یک برگ کاعذ سفید دستم داد و گفت مشخصات و آدرست را اینجا بنویس
و به سلامت.
نوشتم و دستش دادم؛ گفت: پس چرا نمی روی؟
گفتم: خوب بعد چکار باید بکنم؟
گفت: ببخشید یادم رفت توضیح بدهم. حد اکثر تا یک هفته صورت حساب با پست می آید به
آدرست و نحوه پرداخت در آن نوشته شده است؛ به همین سادگی!
یاد خاطره ای در بیمارستان
شهدای تجریش افتادم و برای لحظاتی مات و مبهوت ماندم. پرستار که حیرت مرا دیده بود
دوباره پرسید: دیگر منتظر چی هستی و چرا نمی روی؟
گفتم: می توانم سوالی بکنم؟
گفت
بپرس.
پرسیدم: من و همراه بیمارم خارجی هستیم، شما چطور به ما اعتماد می کنید؟ مدارک
هویت هم که همراه نداریم. شاید آدرس و مشخصات غلط به شما داده باشیم!برایم جالب
است بدانم.
گفت: اصل بر این است که همه درستکارند مگر خلافش ثابت شود.
در مورد شما هم که هنوز چیزی ثابت نشده است. البته همیشه استثنا وجود دارد و ممکن
است از هر صد نفر، دو سه نفری هم متخلف باشند و نادرست، ولی برای بیمارستان اصلا
نمی صرفد که به خاطر احتمال دروغ و خلاف دو سه نفر در ماه، یک صندوقدار شیفت شب
استخدام کند و به او حقوق و بیمه و رفاهیات و بازنشستگی و ... بدهد یا به صندوقدار
دیگری اضافه کار بدهد صرفا بخاطر اینکه از چند تخلف احتمالی پیشگیری کند.
تشکر
کرده و با مادرخانم به منزل برگشتیم... .
از فردا هر روز صندوق پستی را می پاییدم تا نامه بیمارستان را دریافت کنم و بالاخره آمد و با آمدن خود مرا یکبار دیگر مات و مبهوت کرد! در یک برگ کاغذ قطع A4 با سربرگ بیمارستان خطاب به من نوشته شده بود: هزینه عادی معاینه بیمار شما ... فرانک ( آنموقع هنوز یورو درکار نبود) بعلاوه 10 درصد هزینه مراجعه در وقت شبانگاهی که جمعا میشود .... فرانک. زیر آن نوشته بود شما برای پرداخت این مبلغ دو هفته فرصت دارید از یکی از راه های ذیل اقدام کنید:
- مراجعه حضوری به صندوق بیمارستان در روزهای
کاری
- مراجعه به نزدیک ترین دفتر پست و حواله پستی (در پستخانه های فرانسه برای ارسال و حواله وجه نقد فرمهای خاصی وجود دارد)
- ارسال چک بانکی به حساب بیمارستان از طریق پست (چک خود را در وجه بیمارستان بنویسید و در پاکتی گذاشته و به صندوق پست بیاندازید)
در خط بعدی نوشته بود اگر تا دو هفته این بدهی واریز نشود یک نامه یادآوری دیگر به آدرس شما ارسال می شود و دو هفته دیگر به شما مهلت داده می شود ولی 10 درصد دیگر به مبلغ فوق افزوده می شود!
و در سطر بعدی نوشته بود اگر حداکثر تا یک ماه بدهی شما وصول نشود بیمارستان آن را به شرکت وصول مطالبات معوقه ( اصطلاح ایرانیش میشود شرخر! / در فرانسه شرکتهای رسمی و ثبت شده ای برای این کار وجود دارند) واگذار می کند و در آن صورت شما متحمل هزینه های اداری و حقوقی و کارمزد آن شرکت هم خواهید شد.
جالب تر از همه سطر آخر بود که نوشته بود: اگر به هر دلیل قدرت و امکان پرداخت این مبلغ را ندارید در روزهای فلان و بهمان از ساعت فلان تا بهمان به بخش مددکاری شهرداری محل خود مراجعه نمایید تا آنان شما را راهنمایی یا یاری دهند.
خدا را، خدا را ، خدا را، من این نامه را تا سال ها بعنوان نمونه با خود نگاه داشته بودم ولی متاسفانه به خاطر اسباب کشی های متعدد آن را گم کردم.
آن را برای خانم و مادرخانم خواندم و سه نفری این همه تکریم ارباب رجوع و مسئولیت شناسی و کارگشایی را ستودیم. همانجا خاطره زیر را که در بیمارستان شهدای تجریش برایم اتفاق افتاده بود برای خانم و مادرخانم تعریف کردم و همه ما متاثر شدیم.
قبل
از ظهر یک روز از پاییز 1365 بود و من یکی از همکلاسی های دانشگاهم را که مریض بود
بردم درمانگاه فوریتها (اورژانس) بیمارستان شهدا در تجریش.
قبض گرفته و منتظر
نوبت بودیم که چند کارگر ساختمانی لر زبان همکار دیگرشان را که از داربست افتاده و
خون از بدنش جاری بود آوردند. طبعا بقیه بیماران و همراهان توجه شان به این بیچاره
که وضعیت متفاوتی داشت جلب شد.
یک پرستار گفت سریع بیاوریدش داخل و روی تخت
بخوابانید. یکی دیگر گفت اول باید پذیرش شود و قبض بگیرید.
همراهانش آمدند پذیرش.
مسئول پذیرش گفت: برای جرح ناشی از حوادث باید فلان مقدار( مبلغش یادم نیست ولی دست
کم پنج شش برابر معاینه معمولی بود) پول بدهید. همراهان که با لباس کار و خاکی آمده بودند گفتند که باعجله آمده اند و پولشان در لباسهای دیگرشان است و
فراموش کرده اند بیاورند. حتی به راننده ماشینی که آنها را رسانده هم پول نداشته
اند بدهند.
مسؤول صندوق گفت اول پول بعد قبض. آنها اصرار کردند و صندوقدار انکار. حتی یکی گفت شما قبض بده تا دوستانم اینجا هستند من بر می گردم و پول می آورم ولی صندوقدار همچنان مقاومت می کرد. مجروح بیچاره هم در حال آه و ناله.
من نتوانستم تحمل کنم رفتم با صندوقدار صحبت کنم که آقا این خونریزی دارد و ..که سرم داد کشید و گفت دستور رئیس بیمارستان است و بخشنامه اش را هم از زیر شیشه درآورد و نشان داد.
گفت: من هم مثل شما انسانم و این چیزها را می
دانم ولی یکی دو مورد که نیست من هم کارمندم و یکبار و دوبار می توانم از جیبم بدهم
ولی هر روز که نمی شود و چند بار هم از سوی مسئولین توبیخ شده ام.
ناچارا مبلغی را
خودم گذاشتم و از حاضرین دیگر خواهش کردم کمک کنند و پول قبض را پرداختیم و قبض
صادر شد و مجروح را به داخل راه داده و پانسمان کردند!
در پاریس دو بار یاد این
خاطره افتادم . نخست آن شب که بدون پول و مدارک مادر خانمم را بیمارستان بردم و
دوم آن روز که نامه صورتحساب بیمارستان به دستم رسید!
(توجه: شماره بعدی سوغات فرنگ ، هفته دوم فروردین منتشر می شود.)
اون که خودشو زده به خواب نمیشه ........
من خودم تو اورژانس کار میکنم اونجا از بیمار اورژانسی هزینه ای نمیگیرن بعد اینکه کاراش تموم شد اونوقت میره واسه ترخیص هزینش رو پرداخت میکنه!
یعنی بیمارت اورژانسی باشه حتی به صندوق هم نمیرسی اگه تو ورودی پول ندی !
این است ما میتوانیم !!!
عصر ایران بخدا نامردی اگه منتشر نکنی
البته به خاطر پرچمت اين رو گفتم....
انسانم آرزوست
هرجایی که عرف و قوانین بر اساس صداقت و احترام به مردم است فرنگ محسوب می شود. چه در اروپا چه در آمریکا، خاورمیانه یا خاور دور
اما، نکته بسیار بسیار مثبت در این میان و تفاوت اساسی با ایران همینی هست که دوستمون گفتند و اون اینکه در بیمارستان، مطب دکتر، کلینیک، رادیولوژی،... تقریباً هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی پولی لز بیمار گرفته نمیشه و همیشه قبض بعداُ به آدرسش ارسال میشه. همین یه نکته جزئی واقعاً باعث میشه خیلی از مشکلات پیش نیاد
آخه سوییس نشین عزیز چرا داری هزینه درمان بین دو کشور که نه سیستم درمانی، نه خدمات و امکانات درمانی و نه واحد پول و ارزش پول اونها با هم برابر است را مقایسه می کنی؟؟؟
اون پولی که شما می دی به نسبت درآمد سالانه ات ممکنه بیست تا سی درصد باشه اما اینجا هزینه در مان ما یعنی نصف حقوق سالانه کلا برای درمان و حاشیه درمان میره
یعنی شما تو بهشت هم بری ناراضی هستین و یه غری میزنید که یه چیزی بده، خداییش بعضی باید همون ایران زندگی کنن تا ابد که قدر بدانند امکاناتی که بیرون از ایران دارند.
بعد بیا هی بگو اونا کارشون درسته! شما هم که خیلی زرنگی. مردم ایران نفهمند البته!!
در نهایت به کلینیک خصوصی رفتم و با 15 هزار تومان مسئله حل شد
آنها پذيرفته اند كه اعتقادات و ظاهر يك چيز شخصي است.
ما هنوز خيلي راه بايد بريم كه به اين نتيجه كه دنيا سالهاست بهش رسيده برسيم.
كسب تجربه از ديگران هم كه غرب زدگي است!
عجیبه تا هر چیز خوب و پسندیده می بینیم می گیم اصل مسلمانی اینه و مسلمان واقعی اونها هستند ، دوست عزیز همه دینها و مکتب ها اومدن تا آدم آدم بشه و بس .
من که به علت درد شدید و ناگهانی کلیه ، بدون پول و هیچ مدرکی به کلینیک رفته بودم پش از پایان مداوای کامل:
1) نصف مبلغ کل درمان رو به عنوان بخشودگی دولت به مهمانان خارجی تخفیف دادند!
2) فقط با پرسیدن نام+شماره پاسپورت یا آدرس منزل، گفتن:خدا حافظ! یه هفته بعد هم یه نامه دقیقا با همین مضمون فوق الذکر برام اومد دم خونه که تا قبل از ترک خاک اون کشور باید بپردازم.
3) تازه از همه جالبتر.. به خاطر 3 دقیقه دیر اومدن دکتر مربوطه (ساعت 8:03 اومد سر کار!) پرستار مربوطه به حمایت از من، چنان دادی سر دکتر بیچاره کشید که من مات موندم!
..اگه نمیتونیم خوب بسازیم خودمون رو، لااقل از خوبی های اونا درست تقلید کنیم!
مطالب تحقیر آمیز کدومه؟
اینجور نگاه کردن به مسائل باعث همین عقب موندگی هاست دیگه.
جهانيان بايد مسلمانان و ايرانيان را با ايمان، راستي و درستي بشناسند و ياد كنند نه اينكه...
چند سال پیش تهران واسه خطوط بی ار تی هنگام سوار شدن کسی از مسافر بلیط نمی گرفت قالیباف گفته بود نباید ا مردم بلیط بگیریم زشته خودشون بخرن و بندازن تو سطل ورودی چی شد چرا جمع شد
همه اینا خوبه ولی اول فرهنگش رو درست کنن بعد
تو فرانسه مثلا یک درصد مطالبات بیمارستان سوخت میشه و ارزش پیگیری نداره، تو کشور ما اگه اینجوری برخورد کنن مطالبات بدون بازگشت اینقدر زیاده که بیمارستان ورشکست میشه.
جواب اون آقایی که تو سویس زندگی می کنه بنده برای گردش به لوزان رفته بودم و یک شب در اونجا دچار تپش قلب شدید شدم همان شب با اورژانس به بیمارستان منتقل شدم و تمامی معاینات صورت گرفت و تا فرداش اونجا بودم موقع ترخیص گفتم توریستم و پولی همراه ندارم بدون مشکل ترخیص شدم.
عاشق این اتحادم
ببین اخر سالی خبری چاپ کردی با کامنتهایی که هیچ
مخلفی نداره
ایول
اردیبهشت سال 91 روز پنجشنبه 12 احساس درد در شکم داشتم که نصف شب با درد فروان و تهوع شدید تا صبح سر کردم ساعت 6 رفتم کلینیک خصوصی دکتر از خواب بیدار شد برام سرم نوشت و چون پول نقد نداشتم مجبور شدم همنجا بخوابم و سرم و مسکن را بزنم تا داروخانه باز بشه و بوسیله کارت هزینه را دادم و رفتم منزل تا عصر جمعه همچنان درد ذاشتم باز با دخترم رفتم همان کلینک دکتر همان دارو ها را تجویز کرد و معلوم شد که بقیه دارو ها را با خودم نبرده بودم و همان جا مانده بود تانصف شب بعد همچنان درد ادامه داشت همسرم از سفر برگشت و ساعت 5 صبح به همان کلینک مراجعه نمودم به خانم دکتر کشیک گفتم ممکنه آپاندیس باشه فوری گفتن همینجوره و انی به بیمارستان بروید که منو در بیهوشی کامل به بیمارستان میلاد رسوند باور نمی کنین منو تا ساعت 2 بعد از ظهر میترسیدن عمل کنن در حالی که حتی نمی تونستم برای 5 دفیقه بنشینم سه بار برای عکس شکم بردن آخرش همسرم دید نمیشه رفت خودشو و معرفی کرد و پدرشان نیز برای دیدن من آمدن ظرف نیم ساعت اتاق عمل اماده شد ( درحالی که اپاندیس من ترکیده بود ) و بعد هم به اتاق خصوصی منتقل شدم و بعد از آن هم عوارض تشخیص نادرست پزشکان همراه من هنوز وجود دارد چسبندگی روده که پارسال 10 روز منو در بیماستان خصوصی بستری کردن و شنبه پیش که پرشک مجددا نوشت ولی من حاضر نشدم برم و خدا بهم لطف کرد و فعلا موضوع حل شده
1- سیستم نمره دهی درسی معمولا به این صورت هست که از شما نمره کم میشه، یعنی اول که می خوان برگه صحیح کنن میگن شما 100 هستید و هر خطایی که مرتکب شدید یه نمره ای کم میشه، برعکس سیستم آموزشی ما که قبل از تصحیح برگه نمره شما صفر هست با هر نمره ای که بدست میارید در اصل خودتون رو اثبات می کنید.
2- سیستم بیمه ماشین ( در اینجا بیمه ماشین در اصل برای راننده صادر میشه و نه خود ماشین و شما می تونید بعد از مدتی بیمه ماشین رو از یک ماشین به یک ماشین دیگه منتقل کنید) شما در ابتدایی که می خواید ماشین رو بیمه کنید چون سابقه رانندگی ندارید اصل بر اینه که راننده خوبی هستید و مبلغش کمتر هست و تا زمانی که تصادف نکنید قیمت تقریبا ثابت می مونه (کمی هم کم میشه و لی نه زیاد) ولی اگه تصادف کنید بیمه شما ممکنه چند برابر بشه.
3- سیستم کردیت کارد : در ابتدایی که شما اقدام به گرفتن کردیت کارت می کنید کردیت شما یا اعتبار شما (Credit score) تقریبا جزو اعتبار های خوب محسوب میشه و تا زمانی که بدهی های خود رو سر زمان مقرر بدید این مقدار بیشتر میشه ولی اگر چند بار بدهی هاتون دیر بشه این مقدار از مقدار اولیه بسیار بسیار کمتر میشه و برای جبران اون زمان زیادی نیاز هست.
4- سیستم مالیاتی که اینجا تقریبا همش به شکل اظهار نامه هست و می تونم بگم از هر 1000 تا یکی کنترل بشه و بقیه همه اصل بر اینه که درست پر شده ولی زمانی که متوجه بشوند که شما دانسته مالیات کمتری دادید، دچار درد سر خواهید شد.
5- سیستم درمانی در اینجا حتی با بیمه نسبت به ایران خیلی گرونتر هست (تقریبا 5-6 برابر) ولی مانند همین مطلب در ابتدا از شما پولی دریافت نمی شه ، بعدا قبض برای شما پست میشه اگه پول نداشته باشید یا ادعا کنید من توانایی پرداخت این مبلغ رو ندارم، پس از بررسی و جلسه بیمه و بیمارستان یا تبدیل به قسط میشه و اگه توانایی اون رو هم نداشته باشید، اون مبلغ از شما دریافت نمیشه.
هدف از این مثال ها تعریف و تمجید چشم بسته نیست، چون هر جا مشکلات خاص خودش رو داره، صرفا نوع نگرشی هست که بسیار بیشتر به دین ما و اخلاقیات و انسانیت شبیه است تا نگرشی که ما تو ایران داریم.
اینم از فرهنگ ایرانی