البته موقعیت جغرافیایی فرانسه در اروپا و
نزدیکی مسافت برای اروپائیان و زیرساختهای توسعه یافته گردشگری اعم از هتل ها و
بخصوص راه آهن گسترده و از همه مهم تر فرهنگ گردشگر پذیری و آزادی عمل گردشگران همه
در این موفقیت دخیل است.
به قول دوستی، هر ده کوره ای در فرانسه یک دفتر گردشگری
دارد و از هر ساختمان کهنه ای به عنوان آثار تاریخی مواظبت و تعریف و تبلیغ می شود.
خودم شخصا شاهد حی و حاضر این موفقیت هستم.
چون خیلی اهل سفر و گردش بودم لذا در طول
ماموریت از هر فرصتی و تعطیلی برای تنظیم سفری در داخل یا خارج فرانسه استفاده می
کردم. گاهی هم بین التعطیلی ها را با گرفتن مرخصی پل می زدم. در مدت سه و نیم سالی
که پاریس ساکن بودم به همه استانهای فرانسه به جز جزیره "کرس" که هم دور بود و هم کمی
نا امن (بخاطر فعالیت گروه مسلح تجزیه طلب در آنجا) و استان شمال غربی بروتان ، به
همه استانهای فرانسه با خودرو سفر کردم.
به علاوه به اغلب کشورهای غرب اروپا و حتی
مغرب (مراکش) در شمال آفریقا هم با ماشین سفر کردم! برخی همکاران مرا مارکوپولو
خطاب می کردند و برخی که مسن تر و جا افتاده تر بودند از روی دلسوزی و خیرخواهی
نصیحت می کردند که درآمدم را پس انداز کنم و اینهمه خرج سفر نکنم! اما من گوشم
بدهکار این حرفها نبود و بیشتر پند سعدی( اگر اشتباه نکنم) آویزه گوشم بود که :
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ... .
در غالب سفرهایم در داخل فرانسه به جای بزرگراه ها که تردد آسان تر و سریع تر بود ، جاده های معمولی (بقول فرانسوی ها ناسیونال) را انتخاب می کردم چرا که فرصت گردشگری بیشتری در اختیارم قرار می داد و با چیزهایی آشنا می شدم که از طریق بزرگراه و آزادراه در دسترس نبودند.
به همین
خاطر یکی از نکات جالب در سفرهایم این بود که هر شهر و دهی که وارد می شدم غالبا
در ورودی شهر یک تابلو بزرگ راهنمای مسافران و گردشگران معمولا با نقشه کلی راههای
دسترسی نصب بود و اکثرا علاوه بر آن یک دفتر گسترش گردشگری زیر نظر شهرداری یا
دهداری داشتند که با بروشور و نقشه و... جاهای دیدنی شهر یا منطقه و دهشان را
معرفی می کرد و توضیح مختصری می داد.
بارها به خاطر دارم حتی روستاهای کوچک و پرت و
دور افتاده هم در حد و اندازه خود از این قاعده مستثنی نبودند . مثلا در یکی از
سفرها چند روستای کوچک در مسیرم بودند که بودجه شان کفاف نکرده بود بروشور رنگی با
کاغذ روغنی و مرغوب چاپ کنند ولی در یک صفحه یا نیم صفحه کاغذ معمولی و عکسهای
سیاه و سفید و چند جمله نوشته، دیدنی های مثلا جالب روستایشان را تبلیغ و معرفی
کرده بودند:قدیمی ترین درخت روستا یا پنیر روستایشان و مزرعه گوسفندان یا مزرعه
پرورش غاز و چیزهای معمولی و حتی پیش و پا افتاده و نیزسوغات روستایشان را و ...
بارها و بارها به وضعیت گردشگری در ایران خودمان غصه خوردم و هنوز هم معتقدم
اگر از ظرفیت های گردشگری ایران درست استفاده شود، علاوه بر ایجاد اشتغال و رفع
بیکاری، معادل فروش نفت درآمد خواهد داشت و مضافا اعتبار ملی کشور را هم در دنیا بالا
خواهد برد زیرا یکی از راههای شناخت و تفاهم میان ملتها و کشورها همین گردشگری
است.